الگوی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی و دلالت‌های تربیتی آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی مقطع دکتری رشته فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیت ی، دانشگاه علامه طباطبا ئی تهران، تهران، ایران

2 استادیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبا ئی تهران، تهران، m.brahman@yahoo.com ایران

چکیده

هدف از انجام این پژوهش ارائه الگوی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی ودلالت‌های تربیتی آن می‌باشد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و استنتاجی انجام شده است. منظور از تحوّل وجودی صیرورت و حرکت استعلایی وجود انسان به سوی خداگونگی در قوس صعود و عروج نفس انسان از سلسله مراتب عالم برای دستیابی به مقام فنای فی الله و بقای بالله می باشد. تحوّل وجودی ناظر بر استکمال وجود آدمی و احسن شدن نظام بینشی، گرایشی و کنشی اوست. براساس نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، آدمی موجودی همواره در حرکت و بالتبع هستیِ سلسله مراتبی‌اش، موجودی ذومراتبی است که در سیر استکمالی خویش و با تغییر و دگرگونی در جوهر خود، قادر به طی مراتب مختلف وجودی و در نهایت قرب الی الله خواهد بود. پس از تبیین مفهوم تحول وجودی، مبانی فلسفی تحول وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی ارائه شده ؛ سپس به کمک روش استنتاجی پیش‌رونده دلالتهای تربیتی (اهداف، اصول و روشهای تربیتی) ناظر بر تحوّل وجودی انسان استخراج شدند.این اصول تربیتی شامل کسب معرفت و بینش توحیدی، محبت و عشق ورزی، تبعیت، مراقبت، ملازمت یاد خدا با انسان، کمال گروی، کفایت الهی، عقلانیت و وحدت می‌باشد. در نهایت براساس موارد بدست آمده، الگوی تحول وجودی انسان ترسیم گردید.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Model of human existential transformation based on the mystical thought of Allameh Tehrani and its educational implications.

نویسندگان [English]

  • Elham movahdi nia 1
  • maryam brahman 2
1 Department of Philosophy of Islamic Education, Faculty of Psychology and Educational Sciences,Allameh Tabataba'i University Tehran Iran
2 Department of Philosophy of Islamic Education, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Allameh Tabatabai University Tehran Iran
چکیده [English]

The purpose of this research is to present the model of human existential transformation based on the mystical thought of Allameh Tehrani and to explain its educational implications. This research has been done by descriptive-analytical and inferential method. The meaning of the existential transformation of the transformation and the transcendental movement of the human existence towards God-likeness in the arc of ascension and ascension of the human soul from the hierarchy of the world to achieve the status of destruction in the presence of God and the survival of God. Existential transformation refers to the perfection of a person's existence and the improvement of his vision, tendency and action system. According to Mulla Sadra's theory of essential movement, a human being is always in motion and, consequently, his hierarchical existence, he is a multi-leveled being who, in the course of his perfection and with changes and transformations in his essence, will be able to go through different levels of existence and ultimately be close to God. After explaining the concept of existential transformation, the philosophical foundations of human existential transformation are presented based on the mystical thought of Allameh Tehrani, and then, with the help of the progressive inference method, educational implications (objectives, principles and educational methods) regarding human existential transformation were extracted. These educational principles include the acquisition of monotheistic knowledge and insight, affection and love, obedience, care, the use of the remembrance of God with man, perfection, divine sufficiency, rationality and unity. Finally, based on the obtained cases, the model of human existential transformation was drawn.

کلیدواژه‌ها [English]

  • existential transformation
  • Allameh Tehrani
  • the arc of descent and ascent
  • intrinsic movement
  • Educational implications

 

الگوی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی و دلالت‌های تربیتی آن

مریم برهمن [2] | الهام چلیات 2

 

 

چکیده

هدف از انجام این پژوهش ارائه الگوی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی ودلالت‌های تربیتی آن می‌باشد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و استنتاجی انجام شده است. منظور از تحوّل وجودی صیرورت و حرکت استعلایی وجود انسان به سوی خداگونگی در قوس صعود و عروج نفس انسان از سلسله مراتب عالم برای دستیابی به مقام فنای فی الله و بقای بالله می باشد. تحوّل وجودی ناظر بر استکمال وجود آدمی و احسن شدن نظام بینشی، گرایشی و کنشی اوست. براساس نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، آدمی موجودی همواره در حرکت و بالتبع هستیِ سلسله مراتبی‌اش، موجودی ذومراتبی است که در سیر استکمالی خویش و با تغییر و دگرگونی در جوهر خود، قادر به طی مراتب مختلف وجودی و در نهایت قرب الی الله خواهد بود.  پس از تبیین مفهوم تحول وجودی، مبانی فلسفی تحول وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی ارائه شده ؛ سپس به کمک روش استنتاجی پیش‌رونده دلالتهای تربیتی (اهداف، اصول و روشهای تربیتی) ناظر بر تحوّل وجودی انسان استخراج شدند.این اصول تربیتی شامل کسب معرفت و بینش توحیدی، محبت و عشق ورزی، تبعیت، مراقبت، ملازمت یاد خدا با انسان، کمال گروی، کفایت الهی، عقلانیت و وحدت می‌باشد. در نهایت براساس موارد بدست آمده، الگوی تحول وجودی انسان ترسیم گردید.

کلیدواژه‌‌ها: تحوّل وجودی؛ علامه طهرانی؛  قوس نزول و صعود؛ حرکت جوهری؛ دلالت‎های تربیتی.

 

 

مقدمه

هر انسانی با اندک تأملی بر حالات خود، تصدیق می‌‌کند که خودش منحصر به این جسد مادی نیست و خواهد گفت: «ما بدانستیم، ما نَه این تنیم[3] »یعنی علاوه بر تصدیق به وجود نفسی مجرد، هرکس می‌تواند به‌راحتی بفهمد که روحش فراخ‌تر از بدنش است. جالب آن‌که پس از آگاهی به این نکته، راهی را می‌طلبد تا این قفسِ تنگ را بشکند و به آن وجهِ فراخنایِ خود دست یابد. باید فریب تن را نخورد و از حقیقت خود که ماوراء این تن، در عالم حاضر است غفلت نکرد (طاهرزاده، 1395: 16).

در میان سایر موجودات آفرینش انسان به گونه ای است که شکوفایی استعدادها و دستیابی اش به کمال نهایی، در سایه تعلیم و تربیت انجام می گیرد، تعلیم و تربیتی که مبتنی بر شناخت صحیحی از انسان  و کمال شایسته او باشد و به شکل مناسبی رابطه انسان را با جهان، خلق و خالق ترسیم نموده و مقصد نهایی او و مسیر حرکت به سوی آن را  ترسیم نماید.

ویژگی شاخص انسان، فطرت الهی و خداجوی اوست. انسان رابطه ای خاص با آفریننده دارد، حال آن‌که تمدن غربی انسان را موجودی مادی و حیوانی با ابزار برتر مطرح می‌کند. برای مثال تعریفی که ارسطو از انسان ارائه می دهد حیوان ناطق است که در این تعریف بعد معنوی انسان نادیده گرفته شده و تنها به شئون مادی وجود انسان توجه شده است. با این وجود در تفکر اسلامی تعریفی که از انسان ارائه می‌شود با تمرکز بر بعد معنوی و الهی وجود انسان است برای نمونه ملاصدرا تعریفی که از انسان ارائه می‌دهد باشنده ای استعلایی است، یعنی موجودی که رو به سوی عالم بالا و کمال مطلق داشته و تعالی خواه است و تعریفی جامع تر نیز آیت الله جوادی آملی ارائه داده‌ که انسان را حی متاله تعریف کرده اند، یعنی موجود زنده ای که فطرتی الهی دارد.  نادیده گرفتن حقیقت متعالی وجود انسان که فطرت الهی او و حرکت او به سوی خدای متعال است می‌تواند باعث خسارات جبران‌ناپذیری به بدنه تعلیم و تربیت وارد نماید. این مساله ضرورت تدوین یک الگوی جامع تعلیم و تربیت مبتنی بر نگرش اسلامی را در مقابل الگوهای وارداتی تعدیل یافته و بومی شده نشان می‌دهد. این خصیصه و فطرت خداجویی انسان چنان قوی است که جذبه‌ و کششی نامرئی در تمام طول حیات، انسان را به سوی خدا و خداگونگی سوق می دهد، و اگر الگوی مناسبی به انسان داده نشود ممکن است انسان در دام عرفان‌های کاذب گرفتار شود و این مساله لزوم توجه فلسفه تعلیم وتربیت را به مساله عرفان مورد توجه قرار می‌دهد که تاحدودی در فلسفه تعلیم و تربیت کنونی مغفول مانده است. نظام تربیتی کنونی اگرچه بر توحید در دو بعد نظری و عملی تاکید داشته است اما توحیدوجودی به معنای رابطه ای زنده، عارفانه و شاهدانه با خدا را مورد توجه قرار نداده و توحید مطرح شده در آن بیشتر جنبه متافیزیکی دارد. لذا به نظر می‌رسد تدوین یک الگوی تربیتی مبتنی بر دیدگاه وحدت وجودی می‌تواند این خلا را جبران کرده و عطش آدمی را برای اتصال و پیوستگی با خدا سیراب نماید. چرا که انسان با دانایی به خدایِ مفهومی، نمی‌تواند از کثرات بی‌پایان عالَم ماده عبور کند و به خداشناسی واقعی که منجر به اُنس با حضرت حق می‌شود برسد (طاهرزاده، 1395: 40). مساله‌ دیگر این است که با وجود گسترش عرفان‌ها و طریقت‌های مختلفی که مطرح شده کدامیک را باید در تعلیم و تربیت مورد توجه و مبنا قرار داد؟ در میان مکاتب عرفانی موجود، مکتب عرفانی فقاهتی نجف[4]، یک الگوی مطلوب، متقن، عقلانی، وحیانی و مبتنی بر سیره و سنت معصومان را در حوزه عرفان ارائه نموده است که مبتنی بر قرآن کریم و سنت و بر مبنای حکمت متعالیه صدرالمتالهین بوده و در میان سایر مکاتب عرفانی از اصالت و اعتبار بیشتری برخوردار است و می تواند مبنای مناسبی برای ارائه یک نظام تربیتی باشد. در میان عرفای مکتب عرفانی نجف علّامه سیّد محمّد حسین حسینى طهرانى از خصوصیّات و صفات ممتازى برخوردار بوده و در جمع بین علوم ظاهر و باطن در اوج قرار داشتند. ایشان از شاگردان سلوکی علّامه طباطبائى و سید هاشم حدّاد بوده‌اند. علامه طباطبایی ایشان را به عنوان انسان کامل و پاسدار مکتب تشیّع معرّفى نموده و سیدهاشم حداد به ایشان لقب «سیّد الطّائفتین» داده‌اند بدین معنا که ایشان هم در امر شریعت و هم طریقت مجتهد بوده‌اند.

از این رو مقاله پیش رو به بررسی تحول وجودی انسان پرداخته است و چگونگی آن را از منظر اندیشه عرفانی علامه طهرانی مد نظر قرار داده است.

مبانی نظری

چیستی مفهوم تحوّل وجودی انسان

واژه تحول، اسم مصدر عربی به معنای برگشتن از حالی به حال دیگر، منقلب شدن و دگرگون شدن، دگرگون شدن اوضاع و جابه جا شدن است(عمید،1389). در حوزه معناشناسی بررسی واژگان هم معنا و همچنین تقابلات معنایی ما را در درک و فهم درست یک واژه و ارائه توصیف دقیقی از معنای آن یاری می‌رساند. از مفاهیم هم معنا با مفهوم تحوّل می توان از تغییر، ابدال و تبدیل، استحاله و دگردیسی، انقلاب، تکامل، صیرورت و حرکت نام برد. همچنین واژه تحوّل از آنجا که ناظر بر حرکت و دگرگونی است با کلمات سکون و ثبات که بر عدم حرکت و آرمیدن دلالت دارند؛ تقابل معنایی دارد. تحول، همان تغییر و دگرگونی در ظاهر و باطن جان آدمی است. آنگاه که این واژه به معنای حرکت استعلایی وجود انسان به سوی خداوند باشد، واژه تحوّل مترادف با واژگانی همچون تغییر؛ صیرورت و تکامل می باشد و آنگاه که به منظور اصلاح فرد و جامعه و با تغییرات بنیادین در جنبه های درونی فرد و اجتماعی همراه باشد به معنای انقلاب در نظر گرفته می‌شود، زمانی که این تغییرات ناظر بر دو بعد ظاهری و باطنی باشد به معنای استحاله و دگردیسی است. در این مقاله، تحوّل وجودی، دگرگونی در وجود آدمی، صیرورت و حرکت استکمالی و استعلایی وجود انسان به سوی خداگونگی در قوس صعود و و احسن شدن نظام بینشی، گرایشی و کنشی او و عروج نفس انسان از سلسله مراتب عالم برای دستیابی به مقام فنای فی الله و بقای بالله می‌باشد. تحوّل و حرکت وجودی انسان، هجرت نفس انسان است به سوی وضعیت مطلوب و شایسته گوهر وجودی و هماهنگ با فطرت توحیدی اش. سالک باید از تجلیات حسی، خیالی و عقلی عبور نماید و از همه به حکم لا احب الافلین[5] اعراض نماید تا به مشاهده نورالانوار که انوار محسوسه و معقوله تماماً در آن محو و مستهلک اند، نائل آید (حسینی طهرانی، 1392: ج 1،  211).

با توجه به اینکه در نظام هستی شناسی و انسان شناسی عرفان اسلامی بعد روحانی انسان بر بعد جسمانی به جهت داشتن امکانات برتر معنوی و ابدی بودن آن برتری داشته و جسم انسان جنبه ابزاری برای آن دارد، بنابراین تربیت ابعاد گوناگون بعد جسمانی انسان ضرورت دارد و مقدمه تربیت بعد روحانی است. اما اصل و اساس، شکوفایی بعد روحانی و گرایشات توحیدی در وجود انسان است. در تربیتی که ناظر بر تحوّل وجودی آدمی است، به منظور تربیت انسانی که به صورت عامل در جهت تحول وجودی خویش حرکت می نماید، لازم است که سه حیطه بینش، نگرش و کنش فرد در جهت تعالی معنوی و وجودی فرد و با هدف دریافت معرفت الهی، کسب محبت الهی،  اطاعت ورزی و حرکت در مسیر اعتلا و عروج نفس در مسیر خداگونگی و متجلی ساختن اسماء و صفات الهی در وجود خویشتن گام برداشته شود، تا در نهایت انسان به کمال غایی وجود خویشتن و مقام فنای فی الله و بقای بالله نائل آید.

چرایی تحوّل وجودی انسان

علامه طهرانی چرایی تحول وجودی انسان را با تکیه بر علت بیرون رانده شدن انسان از بهشت نخستین تبیین نموده اند. به زعم ایشان، علت بیرون رانده شدن انسان از بهشت و مراجعت به آن با مشقت و رنج، برای کمال آدمی و به فعلیت رساندن استعداد و قوای انسانی بود و اگر وی خارج نمی شد تا ابد در منزل استعداد و قابلیت در جا زده و توقف می‌کرد؛ اما با نزول به عالم طبیعت و تفصیل تکالیف، درجه به درجه با اراده و اختیار طی طریق نموده و جمیع مراتب استعداد بشریت و قوای انسانیت خود را به اعلی درجه از کمال و فعلیت می رساند و از بهشت نخست که بهشت قابلیت بود بسوی بهشت فعلیت حرکت می‌نماید. در طی قوس نزولی، انسان همه اش مراحل استعداد و قابلیت را در خود می‌گذراند و ذخیره می نماید؛ اما در طی قوس صعودی که رجعت او از این نقطه حضیض می‌باشد بسوى مبدأ نخستین، همه اش فعلیت و ظهور می باشد که در وجود خویشتن به چشم مشاهده می کند. آن انسان ملکوتی و جبروتی و لاهوتی در بدو امر همین انسان ناسوتی بوده است نه غیر آن، اما در اثر ترقی و تکامل، در اثر حسن اختیار و اراده خود در طی مدارج و معارج کمال و از دست دادن انانیت پوچ و اعتباری خویشتن متحقق به مرتبه عبودیت محضه خود می شود که مساوق است با ربوبیت محضه خدای خویشتن.  بنابر این، آدم بواسطة خروج از بهشت نخستین پیش از دنیا و آمدنش در این دنیا ضرری نکرد، بلکه همه اش منفعت بود و این نفع بی شمار وی را سوق می دهد به بهشت دومین که بهشت فعلیت و بروز و ظهور اعمال و ملکات و عقائد و حقائق اوست (حسینی طهرانی، 1392:ج 3).

چگونگی تحوّل وجودی انسان

طبق نظریه حرکت جوهری که وجود جوهر را سیال و گذرا می‌داند، در هیچ یک از جواهر مادی، سکون راه ندارد. در اعراض جواهر مادی نیز مصداقی برای سکون یافت نمی‌شود؛ زیرا عرض قائم به جوهری است که موضوع آن عرض را تشکیل می‌دهد و تابع آن می‌باشد و همه اجسام بر اساس حرکت جوهری، دارای یک حرکت دائم و مستمر در ذات خود می‌باشند، حرکتی که از قوه محض آغاز و به فعلیت محض می‌رسند و اعراض این اجسام، به تبع تغییر دائمی موضوع خود، در یک حرکت دائم و مستمر به سر می‌برند (شیروانی، 1378،  ج۲: 354). در هستی شناسی ملاصدرا ، عالم دارای سلسه مراتبی است که جان آدمی نیز با هر مرتبه آن نسبتی بالقوه دارد. در این نظام سلسله مراتبی، ملاصدرا پایین ترین مرتبه عالم را، عالم ماده، عالم اوسط را عالم صور مثالی و بالاترین مرتبه آن را عالم صور عقلی، مجردات و مثل مفارق می داند. نفس انسان حقیقت واحد ذومراتبی است که پیوسته در ذات خود در سیلان و حرکت بوده و به واسطه‌ی این حرکت می تواند مراتب سه گانه ای را طی نموده و به مقام فوق تجرد برسد. وی می‌گوید: «از میان تمام موجودات عالم، تنها نفس انسانی دارای این ویژگی خاص است که با وجود اینکه یک حقیقت شخصی است، می‌تواند هر سه عالم را داشته باشد. انسان در ابتدای طفولیتش، هستی طبیعی دارد (انسان بشری است) و سپس ذاتش به تدریج صاف و لطیف شده و برای او هستی نفسانی حاصل می‌شود و بعد به تدریج از این هستی نیز منتقل شده، برای او هستی عقلی حاصل می‌شود» (شیرازی، 1382، ج9: ۷۹ و ۲۷۱-۲۷۲). مبتنی بر دیدگاه هستی شناسانه علامه طهرانی و الگوی هرم هستی، چگونگی تحول وجودی انسان را میتوان بر اساس حرکت جوهری ملاصدرا تببیین نمود. مبتنی بر طرح هرم هستی، تحول وجودی انسان به معنای سیر و حرکت استعلایی انسان در قوس صعود ، برای عروج انسان از حضیض خاک و ظلمت عالم ناسوت تا عالم لاهوت و رسیدن به ذات احد بی نهایت و دستیابی به نور مطلق آن نورالانوار است. مبتنی بر این طرح، وجود انسان لایه لایه بوده و انسان به واسطه امکانات هر لایه وجودی خود، توانایی ارتباط با یکی از عوالم هستی را دارد. انسان در عالم بیداری و به کمک حواس پنجگانه توانایی ارتباط با عالم طبیعت را داشته و مدرکاتی از آن دارد، همچنین انسان می‌تواند از محسوسات عالم ماده فراتر رفته و ادراکاتی از عوالم دیگر داشته باشد، برای نمونه انسان در عالم خواب و خیال  با موجوداتی مواجه می شود که همچون موجودات مادی عالم طبیعت دارای کمیت، کیفیت، جهت و نسبت هستند، اما مجرد و منزه از ماده بوده و در عالم طبیعت یافت نمی‌شوند، در این حالت انسان پا به عالم مثال گذاشته که به دلیل شباهت و قرابتش به عالم ماده چنین نام نهاده شده است. لایه دیگر از وجود آدمی، مربوط به مفاهیم کلی و حالات نفسانی انسان است که مربوط به عالم عقل است  و در نهایت عالم اسماء و صفات الهی است که آدمی با گذر از عوالم ابتدایی می‌تواند جانش را به مرتبه‌ی فناء فی الله و بقای بالله برساند، یعنی انسان جانش با حضرت حق یکی شده و متخلق به اخلاق الهی و موصوف به صفات الهی گردد و این به میزان مطابقت افعال و اعمالش با اسماء و صفات الهی برگشت دارد. متناسب یا این طرح برای کمال هر بعد از ابعاد وجودی انسان، تمرکز بر ساحت مرتبط با آن بوده و راهبردهای تربیتی نیز در خدمت کمال این ساحت خواهد بود. برای نمونه برای کشف و شناخت قوانین حاکم بر طبیعت، باید حواس پنجگانه انسان و ابزارهای معرفتی او پرورش یابند، با تقویت و پرورش ابزارهای معرفتی، انسان طبیعت را نه فقط از بعد مادی که از حیث جنبه ملکوتی و ربطش به خدای متعال خواهد دید و اینجاست که پا به عوالم دیگر گذاشته است، کمال هر بعد را نیز عوامل معد یا مخل می‌تواند تحت تاثیر قرار دهد که در جدول شماره2 به آن پرداخته شده است.

جدول1: نظام هستی در هماهنگی با نظام وجودی انسان

نظام هستی

ابعاد وجودی انسان

قالب فعالیت هر بعد

نظام رفتاری انسان

اصل تربیتی

روش تربیتی

آفت‌ها (موانع کمال هر بعد)

غایت کمال هر بعد

عالم طبیعت

حس (جسم)

جسمانی

کنش

کمال گرایی

ابتلاء و آزمایش، الگوسازی

محوریت قراردادن لذت، سود و قدرت در زندگی

رسیدن به مقام خلیفه اللهی

عالم مثال

ذهن(عقل)

فکری

بینش

عقل ورزی

سیرآفاقی و انفسی و تفکر در تاریخ گذشتگان

جهل، عدم بکارگیری ابزارهای معرفت و شناخت، تبعیت از ظن و گمان و اکثریت

بصیرت و روشن بینی

عالم ملکوت

قلب

قلبی

گرایش

مراقبت

تزکیه نفس و خودسازی

تبعیت از هوای نفس، کوردلی و قساوت قلب

انفتاح و گشودگی قلب بسوی غیب

پیشینۀ پژوهش

چنانچه پیشتر اشاره شد، سلوک و تحول معنوی انسان و دستیابی به کمال از موضوعات مهم ادیان توحیدی است و متفکران ادیان توحیدی در چگونگی این تحوّل و صیرورت انسان به سوی خدای متعال، سخن ها رانده‌اند و بحث‌های دامنه داری در این زمینه وجود دارد. یکی از برجسته ترین دیدگاه‌ها در تبیین چگونگی تحول وجودی انسان، نظریه حرکت جوهری ملاصدرا می‌باشد. صادقی و عباسی (1399) در پژوهشی مشترک به تبیین نسبت بین شعور موجودات مادی و استکمال آنها از نظر صدرا پرداخته اند و می‌گویند صدرا با نگاه ژرف بین و توحیدی خود، تفسیر آیاتی نظیر «الا الى الله تصیر الامور» و «انا لله و انا الیه راجعون» را بیان کرده و معتقد است که همۀ هستی از جانب حق است و به سمت حق تعالی در حرکت است. این حرکت توأم با درک، در مسیر کمال مطلق است و این همان استکمال عمومی ذاتی مجموعۀ هستی است. نجفی افرا و زیارتی(1395) در پژوهشی به بررسی نقش حرکت جوهری در تحول وجودی انسان پرداخته اند که به زعم ایشان اثبات حلوث جسمانی نفس، وحدت نفس با قوای آن و جامع اکوان ثلاثه بودن انسان، از دستاوردهای حرکت جوهری است. صدرا بر مبنای «حدوث جسمانی نفس» و «حرکت اشتدادی جوهری» نفس انسانی را در آغاز، جسمانی می‌داند که با حرکت تکاملی، مادی۔ مثالی و سپس مثالی محض خواهد شد و سرانجام به مرتبه تجرد عقلی میرسد. نفس حقیقتی ذومراتب است که بدن، مرتبه نازله آن است و هر فعل و انفعالی که در یک مرتبه رخ دهد، با فعل و انفعال در مراتب دیگر مرتبط است. صفری و معین(1395) نیز تحول وجودی را از جنبه معرفت شناختی نفس و بر اساس عقل فعال ملاصدرا  بررسی نموده و اذعان می‌نمایند که ملاصدرا با معرفی وجود أنفسی عقل فعال در اشراق الثالث شاهد سوم از مشهد سوم الشواهد الربوبیه نظرگاهی نو در صیرورت نفس پدید آورده است. وی کارکرد عقل فعال را صیرورت عقل هیولایی به عقل بالفعل و معقول بالفعل می داندکه بر اساس آن ماهیت انسان به ماهیت عقل فعال تبدیل می‌شود. بنابراین انتقال تدریجی نفس به حس و سپس صور خیال و سرانجام صورعقلی بر اساس خلاقیت نفس و با تکیه بر وجود رابطی عقل فعال صورت می بندد.

علیخانی(1393) در مقاله ای تحول وجودی انسان را در قرآن و عهد جدید بررسی نموده است. به زعم وی حقیقت این تحول از منظر قرآن کریم و عهد جدید، تحولی وجودی و حقیقی و البته تشکیکی و به بیان این دو متن مقدس «حیات و تولد جدید»، «هجرت به جانب خداوند» و «نورانی شدن» است. اما به رغم این اشتراکات، با توجه به تفاوت بنیادین الهیات و انسان شناسی اسلام و مسیحیت مبتنی بر نوشته های پولس، این موضوع در این دو سنت نقاط افتراق نیز، دارد. در اسلام، همه بحث پیرامون نزدیک شدن به خدای متعال است، اما در مسیحیت، مقصود از نزدیک شدن، همانندی با مسیح، یکی شدن با خدا، حضور در خانواده الهی و فرزند خدا شدن است. در اسلام، قرب بیشتر مبتنی بر ایمان و عمل صالح است، اما در مسیحیت، قرب، همچون ایمان، اعطایی است.

به زعم رودگر (1382) حرکت تکاملی انسان از «خود»؛ یعنی خود فطری و ملکوتی انسان، آغاز می‌شود و با دیدار الهی پایان می‌یابد. لازمه چنین حرکت استکمالی، فقرشناسی وجودی، بیداری و بینایی قلب آدمی، درک و درد خدا داشتن، شریعت محوری، مجاهده مستمر با خواهشهای نفسانی، حب الهی و بندگی خالصانه خداست. بدیهی است حرکت و شدن از خود به سوی خدا در حقیقت رسیدن به خود برتر و تکامل یافته و توسعه بخشیدن به حقیقت وجودی خود است و انسان متحرک متکامل، انسان به خود رسیده و کمال یافته و سعادتمند است.

روش‌شناسی پژوهش

نظر به اینکه پژوهش حاضر ناظر بر تبیین مفهوم تحوّل وجودی و دلالتهای تربیتی منتج از آن می باشد؛ از نوع پژوهش‌های بنیادی قلمداد شده و در چهارچوب مطالعات کیفی قرار می‌گیرد. رویکرد و روش انجام این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و استنتاجی است. در بخش نخست با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی مفهوم تحوّل وجودی پرداخته شده است و در گام دوم پژوهش که ناظر بر استنتاج و تدوین دلالت‌های تربیتی است از روش استنتاجی پیش‌رونده (باقری و همکاران، 1394) استفاده شده است و دلالت‌های تربیتی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی استنتاج شده است. ابزار گردآوری اطلاعات بررسی آثار علامه طهرانی درباره تحوّل وجودی انسان است و جمع‌آوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای انجام گرفته است و به روش تحلیل کیفی آثار و اسناد موجود مطالعه و به روش عقلانی به تحلیل داده‌ها پرداخته شده است، به این شکل که پژوهشگر جهت دستیابی به پاسخ پرسش‌های پژوهش به بررسی و مطالعه کتابهای علامه طهرانی پرداخته است و مرتبط ترین گزاره ها از متن استخراج شده و فیش برداری شده اند، سپس  در مرحله بعد کدگذاری و مقوله بندی داده‌ها انجام گرفته است و با بررسی، مقایسه و طبقه بندی مضامین استخراج شده، مقولات به دست آمده از کدگذاری باز در نظمی منطقی قرار گرفته‌اند و در نهایت الگوواره‌ای مبتنی بر داده‌های جمع آوری شده، برای تبیین چگونگی تحوّل وجودی انسان ارائه شده است.

سؤالات پژوهش

1- مفهوم تحوّل وجودی در انسان مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی چیست؟

2- مبانی انسان شناسی، هستی شناسی و ارزش شناسی مرتبط با تحوّل وجودی انسان مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی کدامند؟

3- اهداف، اصول، و روشهای تربیتی(دلالتهای تربیتی) مرتبط با تحوّل وجودی انسان مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی کدامند؟

4- الگوی تحوّل وجودی انسان مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی دارای چه مشخصه هایی می باشد؟

یافته‌های پژوهش

مبانی فلسفی تحول وجودی انسان در اندیشه عرفانی علامه طهرانی

در این بخش از پژوهش با کاربست روش پژوهش استنتاجی پیش‌رونده، دلالت‌های تربیتی (اهداف، اصول و روش‌های تربیتی) تحوّل وجودی انسان  با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی استنتاج می‌شوند. منظور از دلالت­های تربیتی در این بخش، هدف غایی و اهداف واسطی تربیت و اصول و روش‌های تربیتی به منظور نیل به آن است.  به منظور استنتاج دلالتهای تربیتی وجود مبانی ضروری می باشد. از اینرو در ابتدا به اهم مبانی فلسفی اندیشه عرفانی علامه طهرانی که ناظر بر مفهوم تحوّل وجودی انسان است، پرداخته خواهد شد :

مبانی خداشناسی: در اندیشه عرفانی علامه طهرانی خداوند، نور آسمان ها و زمین دانسته شده است. بنا بر این اصل و قاعده، ذات خداوند نور است. زیرا در خودی خود و در هویت خویشتن محتاج به روشن کننده ای نیست و تمام ماسوا از عقل اول تا عقل دهم و از عالی ترین اسم و صفت تا نازلترین آنها همه و همه به نور خدا روشن میشوند. خداوند أصل الوجود است و موجودات به ایجاد او موجود می‌گردند، و بنابراین هویتش نور است که: «الظَّاهِرُ بنَفْسِهِ الْمُظْهرُ لِغَیْر». «اللهُ نُورُ السَّمَاوَات والأرض[6]» یعنى الله اصل وجود آسمان‌ها و زمین است و اصل حقیقت و پیدایش آنها و به وجود آورنده آنهاست (حسینی طهرانی، 1392: ج1، 50). مبنای دیگر اختصاص ولایت کلیه و مطلقه به حضرت حق است و دیگری معیت الوجود و همراهی و حضور خداوند با بندگان است، آگاهی به این معیت الهی باعث می‌شود که انسان خود را در ارتباط دائم با خدا و در حضور او حس کرده و حیاتش همه تذکر و ذکر دائم خداوند باشد.

مبانی هستی شناسی: مهمترین قاعده در تربیت معنوی، ایمان به عالم غیب است. آنکس که عالم غیب و ماوراء را قبول ندارد، جایی برای سخن گفتن از مبانی خداشناسی و ... نمی‌گذارد. بنابراین یکی از مهمترین مبانی در حوزه هستی شناسی باور به این است که شبکه هستی تشکیل شده از عالم غیب و شهود است. بر مبنای هستی شناسی عرفانی، خداوند عین وجود و حقیقت هستی دانسته شده و بقیه موجودات مجاز و عاریت هستند که همه وجود و هستی خود را به لطف خداوند دارند. از اینرو چون عالم همه تجلی و ظهور حضرت حق است، پس عالم وجود همه خیر محض است و شر امری عدمی است و نکته دیگر اینکه خداوند هستی را با حیاتی معنوی، هوشمند و هدفمند آفریده است، نقطة شروع همه هستی مِنَ الله بوده و بسوی او بازگشت خواهد کرد و «إِلَیْهِ یُرْجَعُ‌ الْأَمْرُ کُلُّه[7]».

مبانی انسان شناسی: در انسان شناسی عرفانی، انسان آینه تمام نمای اسما و صفات الهی است و می‌تواند با مراقبه و تهذیب نفس، این اسماء و صفات را در جان خود به منصه ظهور رسانده و با طی قوس صعود، خود را به بهشت فعلیت و ظهور اعمال برساند. چرا که انسان خلیفه الله بوده و صیرورت و حرکتی ذاتی و وجودی به سوی خداگونگی دارد، تا آنچه را بالقوه در جان دارد به مرحله ظهور و فعلیت برساند. همچنین یکی دیگر از مبانی انسان شناسی از منظر علامه طهرانی، سریان عشق در عالم و حرکت حبی انسان به سوی خداوند است، بگونه‌ای که جذبه عشق الهی، همچون مغناطیسی قوی، آدمیان را بسوی حضرت حق می‌کشاند که در قرآن کریم نیز به این مهم تاکید شده است:«یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ[8] ».

مبانی معرفت شناسی: در حوزه معرفت شناسی عرفانی قلب ساحتی از وجود انسان است که تعقل بدان نسبت داده می‌شود، قلب ساحت انفتاح به سوی غیب و مرکز تحول وجودی انسان است از اینرو باید در کانون توجه مربیان قرار گیرد تا با پرورش آن انسان توانایی شهود و درک و دریافت امور معنوی را به دست آورد. 

مبانی ارزش شناسی: از مهمترین مبانی در حوزه ارزش شناسی عرفانی، تبعیت از ولایت مطلقه الهی و اجتناب از طاغوت‌های درونی و بیرونی است. چرا که ولایت کلیه و مطلقه اختصاص به حضرت حق  دارد و ولایت‌های دیگر حتی ولایت رسول خدا (ص) منبعث از ولایت الهیه و با اذن اوست. قرآن کریم نیز در آیات متعددی تصریح نموده است که ولایت فقط برای خدا است: «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ(توبه، 116) برای شما غیر از خدا هیچ سرپرستی نیست». از دیگر مبانی ارزش شناسی  محبت و مودت اولیای الهی و دیگری شفقت و مهربانی با مخلوقات که همگی جلوات و مظاهر حضرت حق هستند. همچنین لازمه و مبنای تحوّل در وجود انسان خودمراقبتی، خودنظارتی و خودمحاسبه گری برای تسلط بر هوای نفس و متجلی ساختن اسما و صفات الهی در وجود خویشتن است.

اهداف تعلیم و تربیت مبتنی بر تحوّل وجودی انسان

هدف غایی و هسته اصلی در اندیشه عرفانی علامه طهرانی رویت و لقاء قلبی وجود بی نهایت خداوند است که لازمه آن تلاش برای دستیابی به خلوص ذاتی و عبور از خود و تجلی ادراک و اراده حق در وجود آدمی و رسیدن به مقام عظمی ولایت است که در این مقام هیچ حائلی میان انسان و خداوند نیست و لازمه آن جد و جهد انسان برای عروج  نفس از حضیض خاک و ظلمت عالم ناسوت به سوی نورمطلق عالم لاهوت است. به مقداری که انسان در مسیر استکمالی خویش غرق در جذبه عشق الهی شود و از دنیا و ماسوی الله دل بکند، تجرد نفس انسان بیشتر شده و انسان سبکبال به پرواز در می آید. البته انقطاع از غیر به معنای تارک دنیا شدن نیست و در اندیشه عرفانی علامه طهرانی میان توجه به حیات دنیوی و اخروی تلازم وجود دارد و ایشان همچنان که بر خودسازی و جنبه های فردی در مسیر سیر و سلوک تاکید دارند از جنبه های اجتماعی حیات نیز غافل نبوده و اتفاقاً بر کنشگری فرد در شئون مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تاکید دارند. برای نمونه در برنامه سلوکی ایشان در شان اجتماعی، احسان، ایثار و انفاق و دستگیری از محرومان و نیازمندان مورد تاکید قرار گرفته اند. در شان سیاسی جلوه حب الهی به صورت عمل به فریضه تولی و تبری در رفتار و کردار فرد متجلی می شود و در برنامه اقتصادی نیز بر استقلال اقتصادی، کفایت الهی و استغناءاز خلق و ... تاکید شده است.  اهداف واسطی و میانی در تحوّل وجودی انسان عبارت اند از :  تبعیت از ولایت مطلقه الهی، بیداری فطرت توحیدی، تطهیر باطن و تزکیه سرّ، عروج نفس آدمی به سوی کمال مطلق، غنای نفس، تلازم عرفان با عقلانیت، رسیدن به وحدت حقیقی با ذات باری تعالی، انفتاح و گشودگی قلب به سوی غیب و دستیابی به معرفت شهودی.

اصول و روش‌های تربیتی مرتبط با تحوّل وجودی انسان

پس از پرداختن به مبانی فلسفی و اهداف تحوّل وجودی انسان، در این بخش به اصول تربیتی مستخرج از مبانی فلسفی می‌پردازیم. اهّم اصول تربیتی مبتنی بر تحوّل وجودی انسان با تاکید بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی به قرار زیرند:

اصل معرفت و بینش توحیدی

هدف: تبعیت از ولایت مطلقه الهی

گزاره واقع‌نگر مبنایی:  تبعیت و اطاعت از ولایت درگرو داشتن بینش و جهان بینی توحیدی است. 

اصل: آدمی برای تبعیت و اطاعت از ولایت ، باید به بینش و جهان بینی توحیدی دست یابد.

توجیه اصل : اولین گام برای حرکت در مسیر تحوّل وجودی، کسب معرفت و بینش صحیح و توحیدی از حقیقت  جهان هستی، حقیقت وجودی انسان و ظرفیت وجودی و هدف خلقت اوست. خودشناسی مقدمه خداشناسی و نقطه آغاز عروج نفس آدمی است. آنگاه که انسان حقیقت وجودی خویش را بشناسد، دیگر او را قرار و پای ماندن در این قفس ظلمانی عالم ماده نیست و جد و جهد خود را برای پرواز از این حضیض خاک  می آغازد و هر چه که معرفتش به حق فزونی می‌گیرد، اشتیاق او برای وصال بیشتر شده و سرعت صعود او شتاب بیشتری می‌گیرد. همچنین معرفت یابی سالک الی الله را تشخیص طریقت‌های عرفانی کاذب یاری رسانده و از بیراهه رفتن وی ممانعت می‌نماید.

روش‌تربیتی: روش‌ تربیتی مناسب برای این اصل « اعطای بینش» و تلازم طریقت با شریعت و عقلانیت می باشد.  در این روش، سعی بر آن است که تلقی آدمی از امور دگرگون شود. ایجاد دگرگونی در تلقی افراد، از جمله لوازم قطعی تغییر رفتارها و اعمال آن ها است، زیرا نوع تلقی و به عبارت دیگر نحوه ی ارزیابی امور، یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است. در قرآن، روش اعطای بینش مورد تصریح قرار گرفته است : قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُم فَمَنْ أَبْصَرَ فَلَنَفْسِهِ و مَن عَمِیَ فَعَلَیها[9] ... (باقری، 1393: 104). کنش‌ها و جهت‌گیری انسان در طول حیات مبتنی بر بینش و گرایشات اوست. اگر انسان بخواهد در مسیر تحوّل و تعالی وجودی خویش قدم بردارد، در ابتدا باید بینش صحیحی از خویشتن و جایگاه خود در نظام هستی داشته باشد. چرا که معرفت و شناخت است که حرکت آفرین و برانگیزاننده اشتیاق هاست و آدمی تا چیزی را نشناسد، انگیزه و اراده‌ای برای حرکت در جهت آن نخواهد داشت.

اصل محبت و عشق ورزی

هدف:  تبعیت از ولایت مطلقه الهی

گزاره واقع‌نگر مبنایی: تبعیت و اطاعت از ولایت درگرو برقراری پیوندی قلبی و وجودی با خداست.

اصل: آدمی برای تبعیت و اطاعت از ولایت باید به برقراری پیوندی قلبی و وجودی با خدا مبادرت نماید.

توجیه اصل : در اثر مراقبه واهتمام به آن، رفته رفته آثار حب و عشق به ذات باری تعالی در ضمیر سالک هویدا می‌شود، زیرا عشق به جمال و کمال على الاطلاق فطری بشر بوده و با نهاد او خمیر شده و در ذات او به ودیعت گذارده شده است؛ لیکن علاقه به کثرات و حبّ مادیات حجاب‌های عشق فطری می‌گردند و نمی‌گذارند که این پرتو ازلی ظاهر گردد، امّا به واسطه مراقبه کم کم حجاب‌ها ضعیف شده تا بالاخره از میان می رود و آن عشق و حب فطری ظهور نموده ضمیر انسان را به آن مبدأ جمال و کمال رهبری می کند (حسینی طهرانی، 1394: 31). با ظهور این عشق فطری، جذبه و مغناطیسی درونی انسان را به سوی حضرت حق کشانده و او را بسوی یکی شدن و وحدت با محبوب سوق می‌دهد که عاشق جز وصال معشوق تمنایی ندارد و جز در مسیر کسب رضا و خشنودی‌اش ره نمی‌پوید، فلذا این عشق فطری او را در مسیر اطاعت و تبعیت از ولایت مطلقه الهی سوق می‌دهد.

روش‌های تربیتی: روشهای تربیتی مناسب این یادکردن نعمت ها و اوصاف جمالی خدا ، قطع محبت دنیا و ماسوی الله، خشیت الهی و اظهار تذلل به درگاه وی می باشد.

اصل تبعیت و اطاعت ورزی

هدف:  تبعیت از ولایت مطلقه الهی

گزاره واقع‌نگر مبنایی: تبعیت و اطاعت از ولایت مطلقه الهی در گرو پیروی از قرآن ، اطاعت از رسول، عمل به سنت و اطاعت اولی الامر در احکام ولاییه است.

اصل: آدمی باید با پیروی از قرآن ، اطاعت از رسول، عمل به سنت و اطاعت اولی الامر در احکام ولاییه، برای تبعیت و اطاعت از ولایت مطلقه الهی مبادرت نماید.

توجیه اصل:  همزمان که سالک الی الله مسیر استعلایی و تحوّل وجودی خویش را می پیماید، رفته رفته معرفت او نسبت به ذات باری تعالی فزونی یافته و شعله های عشق فطری به ذات باری تعالی در وجودش زبانه می‌کشد، و این معرفت و محبت او را در جهت کنشگری بیشتر برای اطاعت و تبعیت از حق سوق می‌دهد. تبعیت از ولایت مطلقه الهی به معنای رویکرد به خداست و هر آنچه که نشانی از این محبوب  دارد و کنشگری در راستای تخلق به اخلاق الهی و عمل به دستورات الهی و جد و جهد برای متجلی ساختن هر چه بیشتر اسماء و صفات الهی در وجود خویشتن. و همچینن به معنای رویگردانی از غیر خداست و هرآنچه که سبب بعد انسان از خدا و مسیر استکمالی وی می‌شود، تبعیت از وساوس شیطانی، تبعیت از طاغوت ، تبعیت از هوای نفس، تبعیت از ظن و گمان و دلبستگی به اعتباریات و تکلفات عالم ماده بگونه ای که مانع سیر و حرکت انسان شود، همگی مصداق تبعیت از ولایت غیرخداست. مساله ولایت در آیات متعددی از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است و سلسله مراتب آن در آیه 59 سوره نساء بیان شده است: « أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً[10] ». تبعیت و اطاعت از ولایت مطلقه الهی در گرو پیروی از قرآن ، اطاعت از پیامبر، عمل به سنت و اطاعت اولی الامر است. تبعیت، مودّت و توسل به اهل بیت(ع) که مصداق اولی الامر در این آیه هستند، میانبر و شاهراهی برای عروج نفس آدمی و تحوّل وجودی اوست.

روش‌های تربیتی: روش تربیتی مناسب این اصل انجام فریضه تولی و تبری است، همچنین توسل و ارتباط با معصومان، سالک الی الله را در حرکت به سوی خدا راهبری می نماید.

اصل مراقبت و محافظت

هدف: تطهیر باطن و تزکیه سرّ

گزاره واقع‌نگر مبنایی: تطهیر باطن و تزکیه سرّ مستلزم مراقبت و محافظت بر رفتار، گفتار و کردار خویش است.

اصل: آدمی باید با مراقبت و محافظت بر رفتار، گفتار و کردار خویش برای تطهیر باطن و تزکیه سرّ تلاش نماید.

توجیه اصل: یکی از ضروریات راه سیر و سلوک و حرکت در مسیر تحوّل وجودی انسان توجه به امر مراقبه است. سالک باید در تمام مسیر سلوکی خود،  برای حرکت در مسیر استعلایی نفس و عروج آن در سلسله مراتب قوس صعود، مراقبه را وجهه همّت خود قرار دهد. مراقبه در هریک از مراحل سیرو سلوک  دارای درجات و مراتبی است و سالک هر چه رو به کمال ‌می‌رود، مراقبه دقیق‌تر و عمیق‌تر خواهد شد و رفته رفته در اثر مراقبه در درجات اولیّه و تقویت در سلوک میتواند مراتب عالیه از مراقبه را در مراحل بعدی به جای آورد، و در این حالات بسیاری از مباحات در منازل اولیه بر او حرام و ممنوع می گردد. در اثر مراقبۀ شدید واهتمام به آن، آثار حب و عشق در ضمیر او هویدا می شود و کم کم حجاب‌ها ضعیف شده تا بالاخره از میان می رود و آن عشق و حب فطری ظهور نموده ضمیر انسان را به آن مبدأ جمال و کمال رهبری می کند، تا در نهایت سالک از وادی هجران بیرون رفته و در دریای لایتناهی مشاهده ذات ربوبی مستغرق گردد(حسینی طهرانی، 1394).

روش‌های تربیتی: روشهای تربیتی مناسب این اصل عزم و اراده قوی، طهارت ظاهر و باطن ، مداومت و محافظت بر عمل، محاسبه و مواخذه نفس، توبه و استغفار ، نفی خواطر نفسانی و شیطانی، سکوت همراه با تفکر و تامل ، کم خوردن و کم خفتن و کم گویی است.

اصل ملازمت (دوام ذکر لسانی و قلبی)

هدف: بیداری فطرت توحیدی

گزاره واقع‌نگر مبنایی: بیداری فطرت و گرایش‌های توحیدی در وجود انسان در گرو دوام ذکر و یاد خداست. 

اصل:  آدمی باید برای بیداری فطرت توحیدی خود بر ذکر و یاد خدا مداومت نماید.

توجیه اصل:  حبّ دنیا و اشتغال به تکثرات عالم ماده سبب غفلت و نسیان شده و انسان را از حرکت در مسیر استعلایی نفس و صعود باز ‌می‌دارد. بهترین راهکار برای مقابله با نسیان، دوام ذکر و یاد خداست. پیوستگی یاد خدا انسان را از غفلت باز می‌دارد به گونه ای که در عین اشتغال به امور مادی عالم ، به عوالم ربوبی توجه داشته و تکثرات عالم ماده او را به سوی وحدت حقیقیه راهبری می‌کنند. همچنین با مداومت بر یاد خدا ، انسان دائماً خود را در محضر خداوند می‌بیند و از آلوده ساختن خود به گناه اجتناب می‌ورزد. 

روش‌های تربیتی: روشهای تربیتی مناسب برای ملازمت و پیوستگی یاد خدا شامل ذکر لسانی و قلبی، تلاوت قرآن ، دعا و تضرع و ابتهال، تهجد و شب زنده داری، خلوت با خدا ، نماز  و عبادت از روی عشق و شوق نه عادت است.

اصل کمال گروی

هدف: عروج نفس به سوی کمال مطلق

گزاره واقع‌نگر مبنایی: عروج نفس به سوی کمال مطلق در گرو تلاش برای کمال جویی، حقیقت جویی و زیبایی جویی است.

اصل: آدمی باید با تلاش برای کمال جویی، حقیقت جویی و زیبایی جویی برای عروج نفس خویش بسوی کمال مطلق تلاش نماید.

توجیه اصل: حس دین دوستی و گرایش به عوالم غیب و کشف اسرار ماوراء طبیعت جزء غرائز افراد بشر است؛ و می توان این غریزه را ناشی از جاذبه حضرت حق دانست که عالم امکان بالأخص انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهی خود می کشد؛ و مغناطیس جان، همان جان جان است که از آن به حقیقه الحقائق و غایه الکمال تعبیر کنند. این جذبه مغناطیسیة حقیقیه که نتیجه و اثرش پاره کردن قیود طبیعیه و حدود انفسیه و حرکت به سوی عالم تجرد و اطلاق و بالأخره فنای در فعل و اسم و صفت و ذات مقدس و بقای هستی به بقای حضرت معبود است از هر عملی که در تصور آید عالی تر و راقی تر است. انسان در کمون ذات و سرشت خود حرکت به سوی این کعبه مقصود و قبله معبود را می‌یابد و به نیروی غریزی و فطرى الهی بار سفر می بندد و بدین صوب رهسپار می شود. لذا تمام اعضاء و جوارح او باید در این به کار افتد. عالم جسم و ماده او که طبع اوست، و عالم ذهن و مثال او که برزخ اوست، و عالم عقل و تفس او که حقیقت اوست همه باید در این سفر وارد گردند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند(حسینی طهرانی، 1394: 9-10). کمال‌گرایی ذاتی و کمال گروی دائمی خصیصه بنیادین هویت استعلایی است، انسان در خود نمی‌ماند و با اندیشه و عمل خود، خویشتن را می‌سازد و همان چیزی خواهد شد که در مراحل سلوک و با اندیشه و عمل به منصه ظهور می رساند (کیایی، 1399). توجه به این گرایش ذاتی بشر به عنوان یک اصل تربیتی، تعلیم و تربیت را برای حرکت دادن انسان در مسیر تحوّل وجودی‌اش یاری می رساند.

روش‌های تربیتی: روشهای تربیتی مناسب برای استعلای وجودی انسان شامل ارائه سرمشق و الگو و مسارعت و سبقت در کار نیک ، احسان ، ایثار و انفاق است.

اصل کفایت الهی

هدف: غنای نفس

گزاره واقع‌نگر مبنایی: غنای نفس انسان مستلزم درک فقر وجودی موجودات به خدا وکفایت خدا برای بندگان و استغناء جستن از مخلوقات است.

اصل: آدمی باید با درک فقر وجودی خود نسبت به خدا وهمچنین کفایت خدا برای بندگان و استغناء جستن از مخلوقات برای غنای نفس مبادرت نماید.

توجیه اصل:  غنای نفس به معنای بی نیازی و استغناء جستن از خلق و خویشتن را تنها محتاج و فقیر خالق دانستن است. چنانچه قرآن کریم نیز انسان را در سایه کفایت‌ الهی دانسته و بر کفایت خداوند برای بندگانش تصریح نموده است: «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[11] ». حقیقت غنای نفس رضایت نفس آدمی است از مقدّرات الهی و دوری از زوائد و تکلّفات و تجملّات و حرص و طمع و تمرکز بر امور اخروی. غنای نفس، آدمی را برای حرکت در مسیر تحوّل وجودی یاری رسانده و با متمرکز ساختن انسان به فقروجودی اش به خداوند، او را التفات به غیر باز می دارد.

روش‌های تربیتی: روش‌های تربیتی مناسب این اصل شامل تفویض، تسلیم، توکل و رضا، یادکردن نعمت ها و اوصاف جمالی خدا و حمد و شکرگزاری خدا است.

اصل عقلانیت و خردورزی

هدف:  تلازم عرفان با عقلانیت

گزاره واقع‌نگر مبنایی: تحوّل وجودی انسان مستلزم عقل ورزی و به کارگیری عقل و اندیشه برای کسب بینش و نگرش صحیحی نسبت به خود و هدف خلقت انسان و کمال شایسته گوهر وجودی او و طی مراحل استکمال و استعلای نفس به طریق عقلانی است.

اصل: آدمی برای تحوّل وجودی خویش باید عقل و اندیشه خود را به کار گیرد تا با کسب بینش و نگرش صحیح نسبت به خود و هدف خلقت انسان و کمال شایسته گوهر وجودی اش، مراحل استکمال و استعلای نفس را به طریق عقلانی طّی نماید.

توجیه اصل: طّی راه کمال بی راهبر ممکن نیست، لذا انسانی که بدنبال حرکت در مسیر تحوّل وجودی خویش است، متابعت از سه راهبر را باید سرلوحه خویش قرار دهد. متابعت از حجت و پیامبر بیرونی، حجت و پیامبر درونی که عقل انسان است و دیگری مربی و پیر راه که مراتب سلوکی را طّی نموده و به مقاماتی دست یافته است. در این میان پیروی از عقل ضرورتی تام دارد و بی آن انسان نمی‌تواند به اوج قله کمال انسانی خویش دست یابد. چرا که عقل یاری گر انسان در تمیز هدایت و ضلالت،  حسن و قبح، خیر و شر و ...  است. قرآن مجید دستور داده و روایات وارده از ائمه طاهرین که پاسداران وحی و نبوتند نیز به تعقل و تفکر و ترتیب قیاس و برهان و مقدمات استدلالیه امر نموده اند، لیکن اکتفا نمودن به توحید فلسفی و برهانی در مکتب استدلال بدون انقیاد دل و وجدان ضمیر و شهود باطن، امری نارس است (حسینی طهرانی، 1394: 13). شهود قلبی موجب ایمان و ربط انسان از حقیقت و واقعیت خودش بذات باری تعالی می شود و بدون آن، هزارگونه تفکرات عقلیّه و فلسفیّه و ذهنیّه، او را خاضع و خاشع نمی نماید؛ و پس از یک سلسله استدلال های صحیح بر اساس برهان صحیح و قیاسات صحیحه، تزلزل روحی و وجدانی موجود ادامه می یابد. لذا تکیه بر تفکر عقلانی به تنهایی نمی تواند انسان را به عالم آرامش و اطمینان و سکینه برساند. با این وجود تفکر عقلی موجب تعادل و توازن عواطف و احساسات باطنی می شود، وجلوی گرایش های متخیلاته و واهمه های واهیه را می گیرد؛ و آن شهود و وجدان را در مسیر صحیح جاری می سازد. اگر تفکر عقلی نباشد آن شهود از مجرای صحیح منحرف می گردد؛ و ایمان به موهومات و متخیلات می آورد، و در اثر مواجهه با مختصر چیزی که قلب را جذب کند، مجذوب می شود و پیوسته بدان مبتلا و دچار می‌گردد (حسینی طهرانی،1396: 118-119). از این رو در تمام مراحل تحوّل وجودی انسان ، ملازمت با عقلانیت ضرورت دارد.

روش‌های تربیتی: روش‌های تربیتی مناسب جهت پرورش عقل و اندیشه شامل سیر آفاقی و سیر انفسی و به کارگیری ابزارهای معرفتی در وجود انسان است. قرآن کریم راه دستیابی به توحید و خداشناسی را سیر آفاقی و انفسی دانسته[12] و در آیات گوناگونی انسان‌ها را به تامل و تفکر در پدیده‌های خلقت دعوت نموده است تا با گذر از نظم حاکم بر نظام عالم هستی و اسرار آن به ناظم و مدبر آن باور پیدا کنند که از آن به برهان نظم یاد می‌شود. در برهان نظم سراسر گیتی رهنمونی است به سوی ذات باریتعالی و در پس هر ذره ای نشانی از خداوند است. علامه طهرانی در بیان اهمیت سیر آفاقی و انفسی اذعان می‌نمایند که؛ آیات آفاقیّه همه دعوت به توحید و مکارم اخلاق دارد  و این از خصائص قرآن عظیم است که دعوت به علوم تجربی و تفکّر در امور مادّی و طبیعی و پدیده‌های آفاقیّه را، راه برای تکامل معنوی و رشد و ارتقاء شهودی و وصول به مقام عرفان انسانی برای ظهور نور مطلق و وحدت حقّۀ حقیقیّۀ ذات اقدس حقّ متعال می‌داند در تمام این آیات پس از بیان اینگونه آثار و نعمت‌های خود، بیان می‌کند که: این برای تفکّر و تعقّل و شکرگزاری و تسلیم شدن به اوست. یعنی باید همه را آیه و نشانه دید؛ و از این آیه، ذات اقدس و ربوبیّت واحده وی را نگریست (حسینی طهرانی، 1392: ج2، 68-69).

اصل وحدت

هدف:  رسیدن به وحدت حقیقی با ذات باری تعالی

گزاره واقع‌نگر مبنایی: رسیدن به وحدت حقیقی با ذات باری تعالی مستلزم وحدت نگری، و عدم استقلال نگری است.

اصل: آدمی باید با وحدت نگری و عدم استقلال نگری برای رسیدن به وحدت حقیقی با ذات باری تعالی تلاش نماید. 

توجیه اصل:  انسان در جهان کثرت زندگی می‌کند و از اشیاء و صور موجودات تجربه بی واسطه دارد. با این حال، انسان شیفته وحدت است. این در ماهیت انسان است که تعالی خود را طلب نموده و برای رسیدن به واقعیت خود می‌خواهد از آنچه هست فراتر رود. در تعالی معنوی انسان از تجربه موجودات تا به حقیقت مطلق هستی، انسان ابتدا در می‌یابد که موجودات، وجود و حقیقتی بالذات ندارند. سپس وجود را در اطلاقی آن تجربه می‌کند و می‌فهمد که خود او و همه موجودات دیگر جهان در واقع هیچ‌اند و حقیقت بالذات ندارند. سرانجام، درمی یابد که همه اشیاء غوطه ور در خداوندند که وحدت متعالی وجود است، به این معنی که وجود امر واحدی است و منشأکثرنی واقع می‌شود که ناقض وحدت قدسی او نیست (نصر، 1394).

روش‌های تربیتی: روش‌ تربیتی مناسب توجه به عالم کثرت در عین شهود عوالم ربوبی است.  آدمی به علت اشتغال به خود و مشتهیات هوی نفس و طول انس با مدرکات و محسوسات خود چنان در شهوات و کثرات عالم ماده مستغرق می گردد و با آن خو می‌گیرد که از یاد خدا غافل می‌شود، از اینرو اعمال و افعال او، صفا و نورانیت لازم را نداشته و بر تاریکی و ظلمت وی می‌افزاید. در حالیکه کسی که دارای بینشی قوی است، در جهان جز خدا چیزی نمی بیند و و همه اعمال و رفتارش از حیث ارتباط و پیوستگی و تعلقش به الله است که شانیت و اهمیت می‌یابد. از اینرو هر فعلی که انجام می‌دهد به قصد تقرب الی الله است. برای نمونه چنین فردی حتی مباحاتی همچون خوردن و آشامیدن و ... را نیز از این حیث انجام می‌دهد که نیرو،  قوت و صحت لازم  برای انجام عبادت و فرامین الهی را داشته باشد.

الگوی تحول وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی

باتوجه به آنچه تاکنون مطرح شد، روشن گردید که انسان از جهت استعداد و امکان ترقی و تکامل و صعود از مدارج و معارج یقین و وصول به فناء در ذات اقدس و بقاء در صفات مقدس، نامتناهی آفریده شده است و قابلیةً و ایجاداً و استعداداً امکان و استعداد ترقّی به اوج درجات صفات و اسماء حضرت حق را دارد. اما فعلیت و تحقّق آن، منوط به حرکت و جهاد با نفس و طیّ سبیل الی الله  است. انسان باید از عالم ناسوت و ماده گرائی و أصاله الطبیعه ای بگذرد، به اینها توجه استقلالی ننماید، رویش را به عالم ملکوت متوجه گرداند، وجهه خلقش را مندک در وجهه ربی و ملکوتیش بنماید، آن وقت به هر اندازه ای که وجهه دل به آن طرف متوجه می شود، به عالم قدس که همان عالم طهارت و تجرد و پاکی و قدس است نزدیک می گردد، به اسماء و صفات الهیه متصف می شود؛ تا جائی که موفق می گردد به لقاء حقیقی پروردگار برسد و نه تنها به لقاء و دیدار حضرتش نائل آید بلکه سراسر وجودش تخلق به اخلاق وی حاصل کند (حسینی طهرانی، 1392: ج1، 94-96).  روایت مختصر چگونگی تحوّل وجودی انسان مبتنی بر تحلیل داده‌های جمع آوری شده به این قرار است: آدمی به واسطۀ فطرت توحیدی، نفخۀ الهی و فقر وجودی‌عین الربط و مرتبط با خداست و عواملی همچون ایجاد نگرش صحیح توحیدی در متربیان، پذیرش دعوت انبیاء و افراد صالح، تبعیت از هدایت قرآن، تعقل و خردورزی و سیر آفاقی و انفسی سبب استحکام این رابطه می‌شود. در این میان عواملی همچون  فقدان جهان بینی صحیح  نسبت به انسان و هدف خلقت او، تبعیت از هوی نفس، غفلت و نسیان، دلبستگی به دنیا، جهل و عدم خردورزی، غرور و خودبینی ، کوردلی و قساوت قلب، استغنا نسبت به خدا و عدم خلق معنا به واسطه الگوهای واقعی یا قهرمانان، داشتن نگاه مادی، لذت گرا و فردگرا مُخل این رابطه بوده و می توانند سبب خروج انسان از مسیرالهی و شقاوت او شوند. با این وجود انسان با راهبردهایی می تواند در مسیر تحوّل وجودی خویشتن گام بردارد این راهبردها عبارت‌اند از: عزم و اراده قوی، ترک تعارفات و تکلفات و اعتباریات، رفق و مدارا در عمل، وفا به عهد و توبه خویش، ثبات قدم و مداومت و ممارست بر عمل، مراقبه، محاسبه و مواخذه نفس، مسارعت و سبقت در کار نیک، ارادت، شفقت و مهربانی با مخلوقات خداوند، ادب در برابر خدا و خلفای او، نیت خالصانه، صمت، کم خوری و روزه داری، خلوت و تهجد، دوام طهارت ظاهر و باطن، تضرع و بکاء به درگاه حق، دوام ذکر لسانی و قلبی، نفی خواطر نفسانی و شیطانی و متابعت از مربی. پدیدۀ کانونی و مقوله محوری در تحوّل وجودی انسان، ایجاد بینش، گرایش و کنش توحیدی در فرد است. طی مسیر تحوّل وجودی، پیامدهای مطلوبی در زندگی­ انسان رقم می‌زند، پیامدهایی همچون خروج از ظلمات، تسلط بر قوای نفسانیه، شرح صدر، انفتاح قلب به سوی غیب، دریافت علم و حکمت الهی، شهود ملکوت، فرقان، طهارت و حیات طیبه، معیت و امدادهای خاص الهی، فلاح و رستگاری، قرب الهی و لقای الهی.

پدیده محوری در چگونگی تحوّل وجودی انسان، ایجاد بینش، گرایش و کنش توحیدی در فرد می‌باشد. در جدول زیر مولفه‌های بینشی، گرایشی و کنشی انسان موحد در ارتباط با خدا، خود، خلق و خلقت ترسیم شده است.

جدول2:  پدیده محوری در چگونگی تحوّل وجودی انسان : ایجاد بینش، گرایش و کنش توحیدی در فرد

کنش

گرایش

بینش

 

عبادت و عبودیت

تبعیت از ولایت مطلقه الهی

محبت

معرفت

خدا

چگونگی تحول وجودی انسان مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی

عقلانیت

مراقبت (تزکیه نفس و خودسازی)

تعالی نفس

خودشناسی(معرفه النفس)

بعد روحانی

خود

طهارت ، حفظ سلامت ، امنیت

میل به پاکیزگی، نشاط و سرزندگی

شناخت جسم و روان

درک کرامت آن و آن را عطیه و امانت الهی دانستن

بعد جسمانی

اطاعت

مودّت

معرفت

اولی الامر

خلق

 

وحدت، تعاون ، احسان ، ایثار

مودت و رحمت

اخوت و برادری

مسلمین

زیست مسالمت آمیز

احترام متقابل

وحدت حول اشتراکات

پیروان ادیان توحیدی غیرمسلمان

عدم تبعیت و اطاعت مجاهده با معاندین و ظالمین

تبری و نفرت از کفر، شرک ، نفاق و ظلم

نفی کفر، شرک ، نفاق و ظلم

کفار و مشرکین و معاندین

تلاش برای رفع حجاب‌ها و انفتاح و  گشودگی قلب بسوی غیب

شوق به ملکوت و سیر الی الله

باور و معرفت به غیب

عالم غیب

خلقت

عمران و سازندگی

اشتغال و کارآفرینی

رشد کوثری ثروت و ایجاد رفاه

توجه به عالم کثرت در عین شهود عوالم ربوبی

شفقت و مهربانی با مخلوقات خدا ، میانه روی و قناعت در تمتع از طبیعت

 

کشف و شناخت قوانین حاکم بر طبیعت

آیت محوری

درک نقش حیاتبخش طبیعت

و هوشمندی و حیات معنوی  آن  و طبیعت را عطیه و امانتی الهی دانستن

عالم شهادت

در طرحواره زیر الگوی تحوّل وجودی انسان با بررسی آثار علامه طهرانی ترسیم شده است:

 

شکل 1: الگوی تحول وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی.

نتیجه‌گیری

مقاله حاضر با هدف ارائه الگوی تحوّل وجودی انسان با تکیه بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی و بررسی دلالت‌های تربیتی آن به روش توصیفی-تحلیلی و استنتاجی تدوین شده است. مبتنی بر اندیشه عرفانی علامه طهرانی در تبیین چیستی مفهوم تحوّل وجودی روشن گردید که تحوّل وجودی به معنای  صیرورت و حرکت استعلایی وجود انسان به سوی خداگونگی در قوس صعود و عروج نفس انسان از سلسله مراتب عالم برای دستیابی به مقام فنای فی الله و بقای بالله می باشد. این تحوّل و حرکت استعلایی و صعودی ناظر بر استکمال وجود آدمی و احسن شدن نظام بینشی، گرایشی و کنشی او در جهت تعالی معنوی و وجودی و با هدف کسب معرفت و بینش توحیدی، ظهور محبت و عشق فطری‌ به حضرت حق، اطاعت ورزی و حرکت در مسیر اعتلا و عروج نفس و در مسیر خداگونگی و متجلی ساختن اسماء و صفات الهی در وجود خویشتن است. این یافته با پژوهش صادقی و عباسی (1399) و همچنین  نجفی افرا و زیارتی(1395) همسو است. در هر دو پژوهش به بررسی نقش حرکت جوهری در تحول وجودی انسان پرداخته شده است و می‌گویند صدرا با نگاه ژرف بین و توحیدی خود، تفسیر آیاتی نظیر «الا الى الله تصیر الامور» و «انا لله و انا الیه راجعون» را بیان کرده و معتقد است که همۀ هستی از جانب حق است و به سمت حق تعالی در حرکت است. این حرکت توأم با درک، در مسیر کمال مطلق است و این همان استکمال عمومی ذاتی مجموعۀ هستی است. قسمت دیگر یافته های پژوهش راهبردهای مرتبط با تحوّل وجودی انسان است که با لوازم حرکت استکمالی انسان از دیدگاه رودگر (1382) همسو می‎باشد که از اشتراکات این راهبردها میتوان به حب الهی، مراقبه و مجاهده مستمر با خواهشهای نفسانی، اخلاص، رفق و مدارا در عمل، عقل ورزی و بیداری و بینایی قلب آدمی اشاره نمود. هدف غایی و هسته اصلی در اندیشه عرفانی علامه طهرانی رویت و لقاء قلبی وجود بی نهایت خداوند است که لازمه آن تلاش برای دستیابی به خلوص ذاتی و عبور از خود و تجلی ادراک و اراده حق در وجود آدمی و رسیدن به مقام عظمی ولایت است که لازمه آن جد و جهد انسان برای عروج  نفس از حضیض خاک و ظلمت عالم ناسوت به سوی نورمطلق عالم لاهوت است. تعلیم و تربیتی که در راستای دستیابی به این هدف غایی صورت می‌گیرد تابع اصولی همچون کسب معرفت و بینش توحیدی، محبت و عشق ورزی، تبعیت و اطاعت، مراقبت و محافظت، ملازمت یاد خدا با انسان، کمال گروی، کفایت الهی، عقلانیت و خردورزی و وحدت می‌باشد. علاوه بر دلالت‌های تربیتی ذکر شده، پیشنهادهای زیر نیز می‌توانند به بهره‌گیری بیشتر از اندیشه عرفانی علامه طهرانی در تحوّل وجودی و تربیت معنوی انسان کمک نمایند:

1.ارائه تعاریف عملیاتی و کاربردی از مفاهیم، اهداف و غایات تربیتی؛ با وجود اسناد ارزشمند متعدد در زمینه تعلیم و تربیت، همچنان  تعلیم و تربیت رسمی کشور از عدم وجود راهبردها و شیوه های مناسب جهت دستیابی به غایات ترسیم شده رنج می‌برد. از اینرو بهتر است یک رویکرد راهبردی و عملیاتی در تدوین اسناد اتخاذ گردد. برای نمونه در تعریف تربیت در سند تحوّل از آن به عنوان فرآیندی جهت تحقق آگاهانه حیات طیبه یاد شده است اما تعریفی عملیاتی از اینکه حیات طیبه دربردارنده چه مولفه هایی است ارائه نشده است. از اینرو امری دست نیافتنی و آرمانی تصور می‌شود. در صورتی که حیات طیبه چیزی جز طهارت و پاکیزگی در همه شئون حیات بشر نیست. اگر این مفهوم به صورت واقعی، عینی و کاربردی مطرح شود، دستیابی به سطوح مختلف آن امکان‌پذیر خواهد بود. برای نمونه حیات طیبه در بعد زیستی بدنی یعنی حفظ سلامت بدن به عنوان یک امانت و عطیه الهی و استفاده از سلامتی و قدرت بدنی در راه انجام اوامر الهی، مراقبت بر خوردنی ها و آشامیدنی‌ها و تغذیه از مطهرات و طیبات و... . پس دستیابی به حیات طیبه و قرب الهی چیزی تکلّف آفرین و مشقت بار و دور از دسترس  نیست، بلکه حرکت در مسیر تخلق به اخلاق الهی و موصوف شدن به صفات خدای تبارک و تعالی است تا انسان برسد به جایی که شایسته مقام خلیفه الهی در زمین باشد. 

  1. اتخاذ رویکرد تصعیدی در تربیت ؛ با توجه به آنچه در این مقاله در خصوص عوالم وجودی انسان و تناسب هر لایه با لایه های هستی ذکر گردید، مناسب است که روش‌ها و شیوه های تربیتی جنبه تصعیدی داشته باشند یعنی مراحل اولیه تربیت ناظر بر اولین لایه وجودی انسان یعنی حواس و محسوسات وی و ارتباطش با عالم طبیعت باشد و به تدریج تحوّل تدریجی و صعودی برای رسیدن به عوالم بالاتر فراهم آید. لازمه چنین تحوّلی در حوزه بینش حرکت از محسوسات به سوی انتزاعیات، در حوزه گرایش حرکت از ارزش های عام انسانی به سوی ارزش های الهی و در حوزه کنش حرکت از التزام به آداب اجتماعی آغاز شده و به تدریج فرد  به سوی آداب الهی سوق داده ‌شود. 
  2. کاربرد روش‌ها و شیوه‌های مبتنی بر خودنظارتی در مقابل رویکردهای دیگرنظارتی؛ چنانچه در الگوی ارائه شده مشخص شد یکی از راهبردهای الگوی تحول وجودی مراقبه و محاسبه نفس است. نظارت بر خود باعث ایجاد التزام درونی و خودکنترلی شده و افراد را از داشتن نگاه پیامدمحور و سودمحور در تعاملات و مراودات دور نگه می‌دارد.

فهرست منابع

قرآن کریم

باقری، خسرو(1393). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج1، تهران: انتشارات مدرسه.

باقری، خسرو، سجادیه، نرگس، توسلی، طیبه(1394). رویکردها و روش‌های پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1392). الله شناسى (3 جلدی). مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی .

حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1392). نور ملکوت قرآن (4 جلدی) ، مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.

حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1393). توحید علمى و عینى ،‌ مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.

حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1394). رساله لبّ اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب‌. مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.

حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1396). مهرتابان. مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.

رودگر، محمدجواد(1382). تکامل عرفانی انسان در قرآن. رواق اندیشه، شماره(24) : 53-64

شیرازی، محمدبن ابراهیم صدرالدین، اکبریان، رضا(1382). الحکمه المتعالیه فی اسفارالاربعه(جلد 9). چاپ اول، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.

صادقی، مصطفی، عباسی، محمد باقر (1399). تبیین نسبت بین شعور موجودات مادی و استکمال آنها از نظر ملاصدرا، دوفصلنامه فلسفه، سال 48، شماره 1، بهار و تابستان 1399.

صفری، عبدالرضا، معین، امراله (1395). تحول وجودی معرفت شناختی نفس بر اساس عقل فعال ملاصدرا و تطبیق آن با مفهوم مطلق هگل. پژوهش‌های فلسفی، سال 18، شماره 2، پیاپی ۷۰ : ۱۷۸-۱۵۳.

طاهرزاده، اصغر (1395). خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)، تهران : انتشارات المیزان.

طباطبایی، محمدحسین ، شیروانی ، علی (1378). ترجمه و شرح نهایه الحکمه جلد(2) . تهران: بوستان کتاب.

علیخانی، اسماعیل(1393). تحول وجودی انسان در قرآن و عهد جدید. ادیان و عرفان، سال (47)، شماره (1): ۹۵ – ۱۲۰.

کیایی، محمدحسین(1399). بررسی تطبیقی هویت استعلایی انسان در اندیشه هیدگر و ملاصدرا. آموزه‌های فلسفه اسلامی، دوره پانزدهم، شماره(26):213-229 .

نجفی افرا، مهدی، زیارتی، مریم سادات (1395) .نقش حرکت جوهری در تحول وجودی انسان. دوفصلنامه علمی- پژوهشی انسان پژوهی دینی،  سال (13)، شماره (35)  : ۱۲۹ – ۱۰۹.

نصر، سیدحسین(1394). تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا امروز ، تهران: جامی.

|||

 

 

 

 

 

[1]. Philosophy of Education, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Allameh Tabatabai University, Tehran.                                                                                                   elham_chaliat@yahoo.com                                            

2.Department of Philosophy of Islamic Education, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Allameh Tabatabai University     .                                                                                 m.brahman@yahoo.com           

 

 

 

 

 

  1. نویسنده مسئول: استادیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی تهران، تهران، ایران m.brahman@yahoo.com
  2. 2. دانشجوی مقطع دکتری رشته فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی تهران، تهران، ایران.                                                                                                                      Elham_chaliat@yahoo.com                                                                                                                   

 

 

 

 

 

[3] . مثنوی معنوی ، دفتر پنجم: 140

[4] .مکتب عرفانی نجف اشرف، مکتبی است که توسط مرحوم آیت الله سیّد علی شوشتری در نجف پایه‌گذاری شد و به وسیله شاگرد ایشان مرحوم آیت الله حاج ملا حسینقلی همدانی در نجف اشرف، کربلا، قم و برخی دیگر از شهرهای شیعی توسعه یافت. پس از آن نیز این مکتب به دست مرحوم آیت الله قاضی و شاگردان بزرگوارشان تأثیر شگرفی بر جامعه تشیّع نهاد. از دیدگاه عارفان بزرگ نجف، نزدیک ترین و بهترین راه برای رسیدن به مقام معرفة الله و خرق حجب نورانیه و ظلمانیه ، معرفت نفس می‌باشد و لذا گاه از این مکتب تربیتی به طریقه «معرفت نفس» تعبیر می‌شود. موارد ذیل از شاخصه‌های مکتب نجف اشرف می‌باشد: لزوم ولایت اهل بیت علیهم السلام، تعبّد تام به شریعت، عشق و محبّت، ضرورت استاد، همراهی مراقبه و فکر و ذکر، رفق و مدارا. از آثار و لوازم مکتب نجف اشرف می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: دفاع از حکمت متعالیه و عرفان محیی الدین، علم و فقاهت، حضور در عرصه اجتماع، نداشتن سلسله و آداب خاص.

[5]. (انعام، 76): من چیزهای غروب کردنی و ناپدید شدنی را دوست ندارم (به خدایی نخواهم گرفت).

[6] .(نور،55): خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است.

[7] .(هود، 123): و امور عالم همه به خدا بازگردانده می‌شود.

[8] .(انشقاق،6): ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهی کرد!

 

[9] . (انعام، 104): به راستی بینش‌هایی از نزد پروردگار شما برایتان آمده است. پس هر که در پرتو آن بینا شود به سود خود چنین کرده است و هر که کوری ورزد، به زبان خود عمل کرده است.

 

.[10]ای کسانی که ایمان آورده‌اید،خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید؛ پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید،اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب‌] خدا و [سنت‌] پیامبر [او] عرضه بدارید،   این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است

[11] . زمر،36:  آیا خدا کفایت‏‌کننده بنده‏‌اش نیست.

[12] .(فصلت،53): َنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ ، ما در آینده نزدیکى آیات خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنان نشان خواهیم داد، تا برایشان روشن شود که قطعاً او حقّ است، آیا کافى نیست که پروردگارت بر هر چیزى گواه است؟

 

Smiley face

قرآن کریم
باقری، خسرو(1393). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج1، تهران: انتشارات مدرسه.
باقری، خسرو، سجادیه، نرگس، توسلی، طیبه(1394). رویکردها و روش‌های پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1392). الله شناسى (3 جلدی). مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی .
حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1392). نور ملکوت قرآن (4 جلدی) ، مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1393). توحید علمى و عینى ،‌ مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1394). رساله لبّ اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب‌. مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.
حسینی طهرانی، سید محمدحسین(1396). مهرتابان. مشهد مقدس : انتشارات علامه طباطبایی.
رودگر، محمدجواد(1382). تکامل عرفانی انسان در قرآن. رواق اندیشه، شماره(24) : 53-64
شیرازی، محمدبن ابراهیم صدرالدین، اکبریان، رضا(1382). الحکمه المتعالیه فی اسفارالاربعه(جلد 9). چاپ اول، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
صادقی، مصطفی، عباسی، محمد باقر (1399). تبیین نسبت بین شعور موجودات مادی و استکمال آنها از نظر ملاصدرا، دوفصلنامه فلسفه، سال 48، شماره 1، بهار و تابستان 1399.
صفری، عبدالرضا، معین، امراله (1395). تحول وجودی معرفت شناختی نفس بر اساس عقل فعال ملاصدرا و تطبیق آن با مفهوم مطلق هگل. پژوهش‌های فلسفی، سال 18، شماره 2، پیاپی ۷۰ : ۱۷۸-۱۵۳.
طاهرزاده، اصغر (1395). خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)، تهران : انتشارات المیزان.
طباطبایی، محمدحسین ، شیروانی ، علی (1378). ترجمه و شرح نهایه الحکمه جلد(2) . تهران: بوستان کتاب.
علیخانی، اسماعیل(1393). تحول وجودی انسان در قرآن و عهد جدید. ادیان و عرفان، سال (47)، شماره (1): ۹۵ – ۱۲۰.
کیایی، محمدحسین(1399). بررسی تطبیقی هویت استعلایی انسان در اندیشه هیدگر و ملاصدرا. آموزه‌های فلسفه اسلامی، دوره پانزدهم، شماره(26):213-229 .
نجفی افرا، مهدی، زیارتی، مریم سادات (1395) .نقش حرکت جوهری در تحول وجودی انسان. دوفصلنامه علمی- پژوهشی انسان پژوهی دینی،  سال (13)، شماره (35)  : ۱۲۹ – ۱۰۹.
نصر، سیدحسین(1394). تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا امروز ، تهران: جامی.
دوره 31، شماره 60 - شماره پیاپی 60
فصلنامه پاییز
مهر 1402
صفحه 17-46
  • تاریخ دریافت: 15 آبان 1401
  • تاریخ بازنگری: 23 آذر 1401
  • تاریخ پذیرش: 21 شهریور 1402
  • تاریخ انتشار: 01 مهر 1402