واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی:حوزه اخلاقیات)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناسی ارشد نهج البلاغه گرایش اجتماعی- سیاسی و حقوق عمومی،دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان- ایران.

2 استادیارگروه معارف اسلامی ، دکتری متون قرآنی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر(عج) - رفسنجان- ایران.

3 دانشیار،گروه معارف اسلامی و عمومی،دکتری علوم تربیتی،دانشکده ادبی ات و علوم انسنا ی، دانشگاه و ل ی عصر(عج) - m.kahnooji@vru.ac.ir . رفسنجان- ایران

چکیده

هدف این پژوهش واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی:حوزه اخلاقیات) است.روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش تحلیل داده ها ،تحلیل مفهومی پیش رونده بوده است. برای این منظور ابتدا مفهوم تربیت فرهنگی و سپس آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاقیات(یکی از حوزه های سه گانه تربیت فرهنگی)به شیوه تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند تا از طریق تحلیل، ارزیابی و دسته بندی آداب ، به سمت استنباط آموزه های تربیت فرهنگی در ابعاد چهارگانه ی حوزه اخلاقیات(اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست محیطی) دست یابیم. شیوه جمع‌آوری داده‌ها کتابخانه‌ای بود که شامل فیش‌برداری از منابع داخلی و خارجی بوده است.ابتدا نامه‌ها،خطبه‌ها و حکمت‌هایی که در بردارنده‌ی هر یک از مصادیق مرتبط با آداب مورد بررسی بودند شناسایی شدند و سپس یافته‌ها؛دسته‌بندی،تحلیل و توصیف شدند. یافته‌های پژوهش مؤید این هستند که آداب مرتبط با بعد اخلاق اجتماعی دارای بیشترین بسامد می‌باشند که نشان دهنده‌ی این مهم است که فرامین علوی بیشتر بر مبنای مسائل اجتماعی هستند.نتیجه گیری: هدف مربی بزرگ بشریت،تنها مجهز ساختن انسان به آداب اخلاق فردی نیست،بلکه ساختن جامعه‌ای اخلاق مدار مدنظر وی می‌باشد؛چرا که سعادت فرد با سعادت جامعه گره خورده است.اگر در جامعه‌ای رفتارهای اخلاق اجتماعی به عنوان یک قرارداد و به صورت قانون پذیرفته شوند،افراد در نهایت صلح،امنیت و آرامش به حیات خود ادامه می‌دهند و آن جامعه از بروز آسیب‌های جبران ناپذیر رفتاری و گفتاری در سایه بی‌اخلاقی اجتماعی مصون می‌ماند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Analysis of Cultural Education Practices in Nahj al-Balaghah (Case Study: Ethics)

نویسندگان [English]

  • fatemah safinezhad 1
  • hossein kamiab 2
  • MARZIEH KAHNOOJI 3
1 Master's degree in Nahj al-Balagheh, socio-political orientation and public law, Vali Asr University, Rafsanjan, Iran.
2 Assistant Professor, Department of Islamic Studies, PhD in Quranic Texts, Faculty of Literature and Human Sciences, Vali Asr University (AJ) - Rafsanjan - Iran.
3 Associate Professor, Department of Islamic and General Studies, PhD in Educational Sciences, Faculty of Literature and Humanities, Asr University (AJ) - m.kahnooji@vru.ac.ir. Rafsanjan - Iran.
چکیده [English]

This descriptive-analytical study aimed to analyze cultural education etiquettes in Nahj al-Balagha (case study: ethics) using deductive research approach. First, we analyzed the concept of cultural education and then cultural education etiquettes in the field of ethics (one of the three areas of cultural education) to infer the teachings of cultural education in the four dimensions of ethics (servitude ethics, personal ethics, social ethics, and environmental ethics) using analysis, evaluation, and classification of etiquettes. data were collected by taking notes from domestic and foreign sources in a library. First, the letters, sermons, and wisdoms containing the examples related to the studied manners were identified. Then, the findings were categorized, analyzed and described. Findding:The research findings suggest that Is The study results suggest that practices related to social ethics are the most common, indicating that Alawites orders are founded on social .Results: Imam Ali desired not only to teach individual morality, but also to construct a moral community because individual satisfaction is associated with societal happiness. If social-moral practices are accepted as rules, individuals will live in peace, security, and tranquility and community will be away from irreparable behavioral and verbal damage in the shadow of social immorality. With the presence of such individuals, cultural education and its practices would be established in community, and all Muslims will reach happiness and perfection.

کلیدواژه‌ها [English]

  • culturaleducation
  • practices
  • ethics
  • Nahjal-Balaghah

Analysis of Cultural Education Practices in Nahj al-Balaghah

(Case Study: Ethics)

Fatemah safinezhad[1]| Hossein kamiab2| Marzieh Kahnooji3                   

 

Abstract

This descriptive-analytical study aimed to analyze cultural education etiquettes in Nahj al-Balagha (case study: ethics) using deductive research approach. First, we analyzed the concept of cultural education and then cultural education etiquettes in the field of ethics (one of the three areas of cultural education) to infer the teachings of cultural education in the four dimensions of ethics (servitude ethics, personal ethics, social ethics, and environmental ethics) using analysis, evaluation, and classification of etiquettes. data were collected by taking notes from domestic and foreign sources in a library. First, the letters, sermons, and wisdoms containing the examples related to the studied manners were identified. Then, the findings were categorized, analyzed and described. Findding:The research findings suggest that Is The study results suggest that practices related to social ethics are the most common, indicating that Alawites orders are founded on social .Results: Imam Ali desired not only to teach individual morality, but also to construct a moral community because individual satisfaction is associated with societal happiness. If social-moral practices are accepted as rules, individuals will live in peace, security, and tranquility and community will be away from irreparable behavioral and verbal damage in the shadow of social immorality. With the presence of such individuals, cultural education and its practices would be established in community, and all Muslims will reach happiness and perfection.

Keywords: culturaleducation,practices,ethics,Nahjal-Balaghah.

 

 

 

واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی: حوزه اخلاقیات)

فاطمه صفی نژاد [2]| حسین کامیاب 2| مرضیه کهنوجی3

 

چکیده

هدف این پژوهش واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی:حوزه اخلاقیات) است.روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و روش تحلیل داده ها ،تحلیل مفهومی پیش رونده بوده است. برای این منظور ابتدا مفهوم تربیت فرهنگی  و سپس آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاقیات(یکی از حوزه های سه گانه تربیت فرهنگی)به شیوه تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند  تا از طریق تحلیل، ارزیابی  و دسته بندی آداب ، به سمت استنباط آموزه های تربیت فرهنگی در ابعاد چهارگانه ی حوزه اخلاقیات(اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست محیطی) دست یابیم. شیوه جمع‌آوری داده‌ها کتابخانه‌ای بود که شامل فیش‌برداری از منابع داخلی و خارجی بوده است.ابتدا نامه­ها،خطبه­ها و      حکمت­هایی که در بردارنده­ی هر یک از مصادیق مرتبط با آداب مورد بررسی بودند شناسایی شدند  و سپس یافته­ها؛دسته­بندی،تحلیل و توصیف شدند. یافته­های پژوهش مؤید این هستند که آداب مرتبط با بعد اخلاق اجتماعی دارای  بیشترین بسامد می­باشند که نشان دهنده­ی این مهم است که فرامین علوی بیشتر بر مبنای مسائل اجتماعی هستند.نتیجه گیری: هدف مربی بزرگ بشریت،تنها مجهز ساختن انسان به آداب اخلاق فردی نیست،بلکه ساختن جامعه­ای اخلاق مدار مدنظر وی می­باشد؛چرا که سعادت فرد با سعادت جامعه گره خورده است.اگر در جامعه­ای رفتارهای اخلاق اجتماعی به عنوان یک قرارداد و به صورت قانون پذیرفته شوند،افراد در نهایت صلح،امنیت و آرامش به حیات خود ادامه می­دهند و آن جامعه از بروز    آسیب­های جبران ناپذیر رفتاری و گفتاری در سایه بی­اخلاقی اجتماعی مصون می­ماند.

کلیدواژه‌‌ها: تربیت فرهنگی؛آداب؛اخلاقیات؛ نهج‌البلاغه.

 

مقدمه

ساخت فرهنگی هر جامعه ای ریشه در ساختار تعلیم و تربیت آن جامعه دارد. بین فرهنگ و تربیت رابطه ناگسستنی وجود دارد؛ به عبارت دیگر ، محتوا  و شکل فرهنگ غالباً نقش اساسی در تربیت ایفاکرده و می توان گفت ،فرهنگ تکیه گاه تربیت است(نجفی و همکاران، 1394:  27). فرهنگ به عنوان گنجینه ای از دستاوردهای مادی و معنوی بشری که باورها، ارزش ها ،نگرش ها  و هنجارهای مورد قبول یک جامعه را در طول تاریخ به وجود اورده است، نوع رفتار مردم آن جامعه را مشخص می کند . بدیهی است که نمی توان بدون اعتنا به این مقوله بسیار مهم به دنبال ایجاد تغییرات در ابعاد مختلف جامعه بود( ابتهاج، 1393: 7).مشکلات و نابسامانیهای هر جامعه ریشه در مسائل تربیتی و فرهنگی دارد. پیشرفتهای اقتصادی، علمی و آموزشی بر اثر فقر فرهنگی خنثی  و بی اثر می­شوند.مباحثی چون تربیت و فرهنگ در تمام اعصار و دوره ها برای همه جوامع  و ملتها مهم بوده و هستند.

اسلام،دین فرهنگ است و در فرهنگ اسلامی، محور اصلاحات، فرهنگ­سازی است. فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است  و به وسیله فرهنگ است که انسان از جهات مختلف با مردم پیرامونش همراه می­شود و هماهنگی می­یابد و از مردم جوامع دیگر متمایز و مشخص می­گردد و یقیناً هستی و بقای انسان و جامعه منوط به فرهنگ اوست(نجفی و دیگران، 1394: 24).تربیت فرهنگی هر نظامی متأثر از نوع باورها و جهان بینی­ها و ارزش­های(ایدئولوژی)حاکم بر جامعه است.دین با ارائه جهان بینی  و ایدئولوژی ویژه­ای،زیربنای شکل­دهی به تربیت فرهنگی را می­سازد و با ارائه­ی اصول،آداب و دستورالعمل­های خاصی برای همه ابعاد زندگی انسان،به دنبال شکل­دهی به نوع خاصی از زیست انسانی می­باشد(حمیدی، 1388: 28).دین مبین اسلام به عنوان دینی کامل و موافق با فطرت آدمی،برنامه­هایی را برای تربیت انسان از طریق انبیاء و اوصیاء ارائه داده است که به عنوان بهترین الگو و سرمشق برای تربیت انسان­ها به شمار می­رود. مسأله اصلی این تحقیق تربیت فرهنگی می باشدکه شامل سه زیر مجموعه اصلی؛باورها و عقاید؛ اخلاقیات و احکام و آداب و رسوم می باشد که به دلیل گستردگی بحث  و محدودیت در حجم محتوای مقاله فقط به بررسی آداب مرتبط با یکی از زیر مجموعه های آن (حوزه اخلاقیات) پرداخته شده است.جهت درک و فهم بیشتر آداب مربوط به حوزه اخلاقیاتِ تربیت فرهنگی؛ خطبه­ها،نامه­ها وحکمت­های نهج­البلاغه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته­اند.لازم به ذکر است که حوزه اخلاقیات نیز دارای چهار زیر مجموعه؛اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست محیطی می باشد. هدف اصلی این پژوهش واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی:حوزه اخلاقیات)می­باشد.

ب)مبانی نظری  

تربیت،فرایندی جامع و کامل است که به تمام زوایای وجود انسانی و همه استعدادها و توانایی‌های طبیعی و فطری او توجه می­نماید.اندیشمندان و نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت با نگاه همه‌جانبه به تربیت،آن را در ساحت­های متنوع و متعددی طبقه­بندی کرده‌اند که یکی از جنبه‌های آن،تربیت فرهنگی می‌باشد.تربیت فرهنگی فرایندی است که منجر به تسهیل فهم فرهنگ و میراث فرهنگی،ارزش­سنجی و توسعه آن می‌گردد(بلاغت و هاشمی،۱۳۹۲: 9).فلسفه وجودی تربیت فرهنگی به این است که زمینه رشد توانمندی­های فطری را فراهم سازد و نگذارد عوامل محیطی  و نظام­های فرهنگی و تربیتی غیر صحیح،در انسان تأثیر منفی گذاشته و او را به بیراهه کشانده و موجب خسران وی شوند( شاملی و همکاران، 1390: 80).حوزه اخلاقیات  یکی از عناصر سه گانه­ی فرهنگ می­باشد که برای نیل به آن باید در سایه یک تربیت فرهنگی مناسب و برگرفته از یک مکتب غنی و اصیل گام برداشت.

از نظر اسلام،مأموریت پیامبران تربیت فرهنگی است تا در سایه آن عدالت و تعادل به کمک توده­های مردم برقرار شده و تکامل بشری به عنوان هدف غایی در چارچوب حکمت و اهداف آفرینش انسان صورت بگیرد(اسماعیلی و همکاران،1400: 107).تقید به آداب اجتماعی،جلوه ظاهری یا صورت بیرونی اخلاق به شمار می­رود.در واقع به جهت تأثیر متقابل میان ظاهر و باطن،آداب امتداد طبیعی اخلاق می­باشند.شاید از همین رو است که در نظام ارزشی اسلام،بسیاری از آموزه­ها مربوط به آداب هستند. از این رو بی­گمان با تقید به آداب  و قالب­بندی رفتار،مسیر تربیت کوتاه و هموار خواهد شد(علیزاده و دیگران، 1394: 230).تقید به اخلاقیات در افراد و جوامعی که به مبانی اخلاقی معتقدند،می تواند مطمئن­ترین ضمانت تحقق آداب باشد.می­توان برای آداب،ضمانت­های اجرایی گوناگونی تصور کرد،با این تفاوت که اخلاق آداب را نهادینه،پایدار و ماندگار می­کنند.اخلاق به آداب تعالی و عظمت می­بخشد و از سطح به عمق    می­برد و رفتارهای روبنایی و ظاهری را زیربنایی  و باطنی می­کند.پشتیبانی اخلاقی از آداب به اعتبار آن می­افزاید و دلگرمی و اطمینان می­آورد(زارع و دیلمی، 1398: 21).رابطه انسان با توجه به طرف رابطه،به چند گونه شکل می­گیرد:رابطه با خالق در رابطه با مخلوق؛رابطه با مخلوق نیز یا شامل رابطه با خود است یا با دیگری و آن دیگری نیز یا انسان است و یا موجودی غیربشری.براین اساس علم اخلاق مشتمل بر حوزه­های مختلفی خواهد بود؛مانند اخلاق بندگی،اخلاق فردی،اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست‌محیطی(علیزاده و دیگران،1394: 22-23).

آداب

به مجموعه­ای از  سلوک و رفتارهای اجتماعی که با اخلاق نظری در پیوند باشند    (ترابی­فارسانی و غندی،1394: 70)آداب گفته می­شود.آداب یکی از عناصر مهم فرهنگی و از جمله مفاهیم جامعه شناختی هستند که برای نشان دادن رفتارهایی که بر طبق عرف و عادت صورت می­گیرند و در روابط اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفته­اند،از آنها یاد می­شود.

تأکید و تصریح بر نقش مثبت آداب درست عمومی در ارتقای جامعه و تبیین کارکردهای مثبت آن و از طرفی پرهیز از افکار و اعمال افراطی  و آسیب شناسی به موقع موجب افزایش اعتبار آنها و در نهایت تأمین روابط انسانها در اجتماع است(زارع و دیلمی، 1398: 12).آداب بخشی از هویت فرهنگی یک ملتند  وهویت فرهنگی یکی از مهمترین مبانی استحکام و انسجام ملی است و آسیب رساندن به آن موجب آسیب به بنیان­های اجتماعی است(کلانتری ارسنجانی،1382: 134).هدف آداب،نزدیکی مردم به یکدیگر است.ادب زینت بخش روابط این جهانی و تأمین کننده­ی سعادت دنیوی در سایه روابط صحیح اجتماعی است،چنانکه بی­مبالاتی در آداب معاشرت،سبب سردی روابط،پیدایش ذهنیت منفی در دیگران،محدود شدن ارتباطات  و موجب انزوای اجتماعی می­شود(علیزاده و دیگران، 1394: 215)

فرهنگ

فرهنگ عبارت است از رفتارهایی که بر پایه اعتقادات و باورها برای خلق و تقویت ارزش­ها در سه بعد زمانی گذشته،حال  و آینده صورت می پذیرد. با این رویکرد میتوان گفت که فرهنگ به عنوان روش کلی زندگی بر مبنای اعتقادها و باورها در جهت آینده سازی بر پایه ارزش ها  و رفتارهای روزمره افراد به دست می­آید(رومانوسکی[3]،2002: 18).

دانشمندان تعاریف مختلفی را از فرهنگ ارائه کرده­اند و هریک از زاویه دید خود به موضوع پرداخته­اند،ولی با همه جانبه­نگری و مطالعه همه­ی آراء،این تعریف از فرهنگ قابل ارائه است:فرهنگ مجموعه­ای متشکل ازسه عنصر ذیل است:

١.مجموعه­ی عقاید موجود در حوزه‌های مختلف اقتصادی،سیاسی،نظامی،فردی،اجتماعی و ماورای انسانی موجود در یک جامعه.

۲. اخلاقیات(عادات و ملکات نفسانی)موجود در حوزه‌های فوق.

3.آداب و رسوم،نمادها،رنگ،شکل و وسیله موجود در حوزه‌های مختلف مذکور(حاجی       ده­آبادی،۱۳۸۳: 36-47)

تربیت فرهنگی

تربیت فرهنگی نظام­واره­ی خاصی است که برای انتقال آداب و رسوم به یک عده یا ملت تلاش می­نماید و هدف آن افزایش آگاهی و کسب التزام­ افراد نسبت به فرهنگ­پذیری است(فرمهینی فراهانی،1390: 111).به عبارت دیگر،تربیت و فرهنگ دو مقوله و حوزه­ی ظریف و پیچیده هستند که مؤثر بر یکدیگر می‌باشند.تربیت زمینه­ساز رشد و شکوفایی استعدادها و ظهور و بروز توانمندی‌های افراد جامعه بوده و فرهنگ با همه عناصر و ارکان و مؤلفه‌هایش،مؤثر بر چگونگی این بروز و ظهور استعدادها در کنار عوامل اثرگذار دیگر می‌باشد(پورعزت و همکاران، ۱۳۸۷: 10).تربیت فرهنگی اسلامی می­بایست در چارچوب آموزه­های وحیانی اسلام انجام گیرد،زیرا این آموزه ها در بردارنده­ی نظام فکری  و فرهنگی و نیز اخلاقی،رفتاری،حقوقی و قانونی خاصی هستند که فرهنگ اسلام را بیان می­کنند(اسماعیلی و همکاران، 1400: 109).تربیت فرهنگی را می­توان یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کرد.نقش تربیت فرهنگی در شکل­گیری تمدن اسلامی انکارناپذیر است(خنکدار طارسی و سلحشوری، 1392: 120).

اخلاقیات

حوزه اخلاقیات  یکی از عناصر سه گانه­ی فرهنگ(عقاید، اخلاقیات و آداب و رسوم)می­باشد که برای نیل به آن باید در سایه­ی یک تربیت فرهنگی مناسب و برگرفته از یک مکتب غنی و اصیل گام برداشت.

اخلاق جمع خُلق است(واثقی،1374: 13).در لغت«خُلق»و«خَلق»از یک ماده(خ­ ل ق)هستند.خَلق به شکل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شکل باطنی و نفسانی انسان؛همانگونه که شکل ظاهری انسان،متصف به صفت نیک و بد است،شکل باطنی انسان هم دارای اوصاف خوب و بد است.به عبارت دیگر، خَلق اختصاص به شکل و صورتی دارد که با چشم ظاهر درک می­شود و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد که با بصیرت و چشم دل درک می­شود(راغب اصفهانی،1412ق: 297).اخلاق در اصطلاح،عبارت است از سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان ثابت و ریشه­دار هستند ومنشأ صدور اعمال نیک همچون راستگویی،انفاق،ایثار،جهاد و یا اعمال بد همچون دروغگویی می­شوند(محمدی گیلانی،1374: 23).آموزش اخلاقیات و ارزش­ها به عنوان یک مسئولیت مهم و سنگین بر دوش نظام­های آموزشی و تربیتی جهان احساس می­شود(کریستی­جانسون[4]، 2015).اخلاق ممکن است مانند ادب،از زمان و مکان متأثر شود با این تفاوت که تأثر ادب،ذاتی است و تأثر اخلاق،عرضی و آنی است(زارع و دیلمی، 1398: 10).اخلاقیات ارزشهایی مبتنی بر آموزه­های دینی­اند که انسان می­باید اعمال  و منش خود را برای دستیابی به کمال و تعالی،بر اساس دستورها و توصیه های آن تنظیم نماید.گزاره­های اخلاقی از تأثیر صفات و منش انسان بر سعادت او حکایت می کنند(علیزاده ودیگران، 1394: 20)

در پژوهش حاضر به بررسی آداب تربیت فرهنگی در نهج البلاغه(مطالعه موردی:حوزه اخلاقیات)پرداخته شده است.

ج) پیشینه پژوهش          

با وجود اهمیت مقوله تربیت فرهنگی و آداب مربوط به آن به ویژه آداب برگرفته از منابع غنی و اصیل اسلامی؛تحقیقی در رابطه با واکاوی آداب تربیت فرهنگی در نهج­البلاغه،صورت نگرفته است؛با این حال در ادامه به تحقیقات انجام شده­ای که به نحوی با کلیت این موضوع ارتباط دارند؛اشاره می­شود.

- اسماعیلی و کاووسی( 1399) در پژهشی با عنوان"ارائه مدل تربیت فرهنگی بر اساس آموزه های دینی و نهج البلاغه"چنین نتیجه گرفتند که پیامد مطلوب اجرای مدل تربیت فرهنگی به صورت صحیح  و مؤثر را می­توان به صورت تربیت انسان فرهیخته  و تشکیل جامعه فرهنگی در نظر گرفت.

- کرماجانی( 1397) در پژوهشی با عنوان"نهج البلاغه  و ارزش­های فرهنگی"چنین نتیجه گرفت که فرهنگ و ارزش­های فرهنگی یکی از مفاهیمی است که عصر حاضر تشنه درک و دریافت حقیقت آن است.شناسایی لایه­های این مفهوم با عنایت به واقع­نگری اسلام و شخصیت ممتاز حضرت علی(ع)در عمل به اسلام و احکام و قوانینش هر محقق و پژوهشگری را با مقوله فرهنگ و محتوای ارزشی خاصی که انسان  و اجتماع(جامعه اسلامی)را آنچنان که باید باشد به همراه ارائه­ی طریق ایصال به مطلوب روبرو می­سازد.

- کهنوجی(1397)در تحقیقی با عنوان"تبیین اصول تربیت فرهنگی در تفکر مقام معظم رهبری(مدظله العالی)"چنین نتیجه گرفت که؛جامعیت کلام رهبری در تمام زمینه‌های علمی بارز و آشکار می‌باشد و پنج بُعد از ابعاد اصول تربیت فرهنگی با محوریت‌های خدامحوری،خردورزی،اخلاق‌مداری،نوع دوستی و زندگی محوری؛در کلام ایشان به صورت جامع و کامل بیان شده­اند.

- نجفی،وفایی و جعفری­هرندی(1394)در پژوهشی باعنوان"بازیابی اصول تربیت فرهنگی از آموزه‌های اسلامی"چنین نتیجه گرفتندکه؛تربیت فرهنگی به صورت انگیزشی برای پایبندی رفتاری به مباحث فرهنگی عمل می‌کند و شکل­گیری تربیت فرهنگی بستر لازم را برای سبک زندگی فرهنگی فراهم می‌آورد،مهمترین اصول تربیت فرهنگی عبارتند از: خدامحوری، خردورزی، اخلاق‌مداری، زندگی­محوری، محبت­محوری و ... .

- محمودی و خرم­آبادی(1393) در پژوهشی با عنوان "تربیت فرهنگی با رویکرد اسلامی  و علوی" نتیجه گرفتند که تربیت فرهنگی اسلامی آینده سازان این مرز و بوم،می­تواند بستری آرام و بدون تنش در خانواده  و جامعه به وجود آورد که این امر علاوه بر نتایج ارزشی  و اخلاقی آن،رشد و توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور را نیز فراهم سازد.

- خنکدار طارسی و سلحشور(1392)در پژوهشی با عنوان"عوامل تربیت فرهنگی از دیدگاه امام خمینی (ره)"چنین نتیجه گرفتند که؛خودباوری،خودآگاهی،مبارزه طلبی،فرهنگ خودی و استقلال فرهنگی از جمله عوامل تربیت فرهنگی می­باشند.

- دارایی و اسماعیلی(1388)در پژوهشی با عنوان"اصول حاکم بر پرورش فرهنگ اسلامی(به عنوان مهمترین پیش­نیاز مهندسی مجدد فرهنگی)"چنین نتیجه گرفتند که؛فرهنگ هر جامعه شامل سه جزء اصلیِ اعتقادات،عادات و رفتارهای حاکم بر آن جامعه است و راه انتقال یا کسب آن نیز از طریق تعلیم و تربیت است.بنابراین در پرورش و انتقال ابعاد و اجزای فرهنگ باید اصول دهگانه‌ی حاکم بر تعلیم و تربیت در نظر گرفته شود.

پژوهش حاضر از آن جهت متفاوت است که به واکاوی آداب تربیت فرهنگی در حوزه­های چهارگانه­ی اخلاقیات از منظر نهج­البلاغه پرداخته است.

ه) روش شناسی تحقیق

روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی و روش تحلیل داده ها ،تحلیل مفهومی پیش رونده بوده است.در این روش از طریق تحلیل مفهومی عناصر اصلی مفهوم مورد نظر شناسایی می شوند تا در پرتو کشف و برجسته سازی  عناصر اساسی  و هویت ساز آن مفهوم ، دانش و درک عمیق تری نسبت به مفهوم یا موضوع مورد نظر پیدا شود( رضایت و همکاران، 1401: 251)  شیوه جمع‌آوری داده‌ها کتابخانه‌ای و شامل فیش‌برداری از منابع داخلی و خارجی بوده است.جامعه آماری شامل تمام خطبه­ها،نامه­ها و حکمتهای نهج البلاغه می­باشد و نمونه آماری شامل خطبه­ها، نامه­ها و حکمتهایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به مسأله تربیت فرهنگی(در بعد اخلاقیات و زیرمجموعه های چهارگانه آن) اشاره داشته­اند،می­باشد.

پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به پرسشهای زیر است:

  • آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق بندگی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟
  • آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق فردی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟
  • آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق اجتماعی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟
  • آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق زیست محیطی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟

و) یافته­ها

همانگونه که قبلاً بیان شد ،در این پژوهش چهار سؤال وجود دارد که سعی شده است از طریق تحلیل داده­های گردآوری شده، پاسخ مناسبی برای آنها فراهم گردد.

سؤال 1) آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق بندگی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟

مراد از حوزه اخلاق بندگی هنجارها و ناهنجاری­هایی مانند ایمان،خضوع،خشوع،پوشش،اخلاص،توکل،کفر،سرکشی و بی­اعتمادی به خدا است که به رابطه بین انسان و خدا مربوط می­شود.اخلاق الهی عهده دار شکل­دهی  و سامان­دهی ارزش­های حاکم بر روابط انسان با آفریدگار خویش است(محمدی­راد و همکارن،1394: 179).انسان در برابر خدا مسئول است زیرا همه چیز از آن اوست و مالک حقیقی همه نعمتهای مادی و معنوی انسان،خداست.پس خدا حق دارد در برابر چیزهایی که به انسان داده سؤال کند.انسان نیز وظیفه دارد دربرابر نعمتهای الهی پاسخگو باشد(خواص و دیگران، 1388: 132).تسلیم امر الهی شدن و تنها به خواست حق گردن نهادن،از کمالات والای اخلاقی است.در مقام بندگی، انسان خود را عبد و بنده خدا و مملوک او می‌بیند و جز خواست او چیزی نمی­خواهد و تنها از او پیروی می‌کند.

آداب مرتبط با تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق بندگی در نهج البلاغه

مقصود از آداب مرتبط با اخلاق بندگی،آدابی هستند که یک طرف آن بنده و طرف دیگر خداوند است و  انسان نسبت به خداوند تکالیف و وظایفی دارد که بایدآنها را ادا نماید.از جمله آداب تربیتی مرتبط با این حوزه از منظر نهج البلاغه؛می­توان به موارد زیر اشاره نمود:

- داشتن تقوای الهی

تقوا؛خویشتن­داری و دوری از گناهان و اطاعت از دستورات الهی است.مجهز شدن به تقوای الهی خیر و سعادت­ دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان می­آورد.حضرت علی (ع)به تقوای الهی توصیه می­نمایند و می‌فرمایند:"شما را به تقوای خدا توصیه می­کنم،خداوندی که خلقت شما را آغاز نمود و بازگشتتان به سوی او خواهد بود"(خطبه198).همچنین می‌فرمایند:"بندگان خدا،شما را به تقوا توصیه می­کنم که توشه راه و نقطه اتکایی در معاد می­باشد...بندگان خدا!پرهیزگاری،دوستان خدا را از ارتکاب حرام باز می­دارد"(خطبه114).داشتن تقوای الهی؛عامل مؤثری برای انجام واجبات و ترک محرمات می­باشد.

- صداقت و عدم تزویر با خداوند

امام(ع)صداقت با خداوند و نیت‌های صادق را شرط لازم دفع بلا و نقمت می‌دانند و می‌فرمایند:"چنانچه به هنگام نزول بلا بر مردمان  و زوال یافتن نعمتهای ایشان،با نیت سلیم  و دلهای پر از بیم،با فغان از پروردگار بخواهند،هر رفته­ای را به آنان بازمی­گرداند و هر فاسدی را اصلاح می­نماید"(خطبه178). همچنین می فرماید: «آنگاه که خدا صدق ما را دید خواری را بردشمنان ما نازل کرد و پیروزی را بر ما عنایت فرمود»(خطبه56) و در تعریف جامعی از اسلام یکی از ویژگیهای آیین اسلام را راه نجات برای اهل صدق و تصدیق می شمارد(خطبه106) و بهشت را پاداش کسی می داند که صدق نیت و درونی پاک داشته باشد(حکمت42). امام علی(ع)راه نجات و سعادت و دفع آفات و بلایا را،صداقتی که برآمده از اعماق جان باشد،بر   می­­شمارند.

- تعظیم و بزرگداشت خداوند

حضرت علی(ع)می‌فرمایند:"پس به بزرگداشت خدا آنگونه بپردازید که خود بزرگ داشته"(خطبه183). در خطبه 193در بیان فضائل پرهیزگاران می­فرمایند:"در نظرشان خالق بزرگ می­نماید وهرچه جز اوست،خرد است" و در خطبه 147 می­فرمایند:"آنکس که به بزرگی خدا دانا است،نباید خود را والا پندارد.رفعت مقام آنان که عظمت خدا را دریافته اند،در تواضع آنان مقابل اوست و سلامت کسانی که به میزان قدرتش واقفند،این است که فرمانش را اجابت کنند".وقتی خدای سبحان در نظرها به عظمت یاد می‌شود و تصدیق به وجود محض و مستقل خداوند سبحان و وابستگی همه هستی به او نهادینه می­شود،باعث می‌گردد که انسان در معرفت خود خالص شده و وجود خویشتن را از هرگونه شرک،پاک نماید،در پرتو این معرفت خالصانه فضائلی همچون خضوع و خشوع در برابر پروردگار کسب می‌شود و انسان را از رذائلی همچون تکَبر و خود بزرگ­بینی رها می­کند.حضرت علی(ع)در خطبه216می‌فرمایند:"کسی که جلال خداوند در نظرش بزرگ آید و مقامش در دل او بزرگ گردد،می­سزد که به دلیل بزرگی خداوند،هر چه جز اوست،نزد او کوچک نماید".پرهیزگاران با علم بی پایان  و قدرت الهی آشنا شده اند و می­دانند که در برابر عظمت و قدرت او هیچ هستند،لذا غیر از خداوند هر چیزی در نظرشان کوچک و   بی­مقدار است.حضرت(ع)می‌فرمایند:"اگر در عظمت قدرت  و حجم نعمت او اندیشه­می­کردند،به طریق هدایت ره می­پیمودند"(خطبه 185)

- سپاس از خداوند به خاطر نعمت‌های او

انسان به طور فطری در مقابل هدیه ای که دیگران به او می­دهند تشکر می­کند و خود را مدیون کسی می­داند که به او لطف کرده و هدیه­ای را به او داده است.با اینحال،کافی است انسان نگاهی به اطرافش بیندازد،قطعاً خواهد فهمید نعمت­هایی که خداوند به او داده است چقدر زیاد هستند و همه از لطف و رحمت پروردگار می­باشند.خدایی که این همه نعمت به انسان داده است سزاوار حمد و ستایش است.حضرت علی(ع)سپاس و ستایش را مخصوص خدایی می­داند که سرانجام خلقت و پایان کارها به او باز می­گردد و می‌فرمایند:"او را به خاطر عظمت احسانش سپاس می­گویم و درخشانی برهانش  و بیشی بخشش  و نعمتش.ستایشی که حق او را به جای آورد و از عهده شکرش به در آید  و نزدیک کننده به پاداش او باشد و افزایش نعمتهایش را باعث شود"(خطبه182).همچنین در خطبه 188 می­فرمایند:"مردم شما را به تقوای الهی توصیه می­کنم  و به ستایش فراوان او،بخاطر بخششهایی که به شما داشته  و نعمتهایی که عطا نموده است".بدیهی است هیچ کس نمی­تواند حق شکر و سپاس خدا را ادا کند و همگان از این کار عاجزند،بنابراین منظور از شکرگذاری و سپاس،ادای همان مقداری است که در توان آدمی است و باعث پاداش الهی و مزید نعمت او می‌شود.

-پرهیز از نافرمانی خداوند

   حضرت(ع)مردم را به دوری از نافرمانی خداوند دعوت می نمایند و توصیه می­کنند با صبر و استقامت بر عبادت،نعمت­های خدا را برخود تمام کنند."با صبر بر طاعت خدا و اجتناب از گناهان،نعمتهای خدا را به تمامی بخواهید و فردا را به امروز نزدیک بدانید"(خطبه188). امام(ع) ولی و دوست رسول خدا(ص) را کسی می داند که خدا را اطاعت کند هرچند خویشاوند دور باشد و دشمن او را کسی می داند که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک باشد(حکمت96). همچنین ایشان نافرمانی خداوند و اطاعت از شیطان را ظلم به خویشتن(آمدی،1366: 185) و اطاعت از پروردگار را راه هدایت معرفی می کند(همان: 94).بنابراین در نگاه امام(ع) اطاعت خدا و پرهیز از نافرمانی او موجب بهره مندی از الطاف و نعمات مادی و معنوی الهی می­شود.

- انجام تکالیف

حضرت علی(ع)در حکمت78می­فرمایند:"...خدای سبحان بندگانش را امر نمود که اختیار ورزند و نهی فرمود از اینکه به هراس خویشتن بدارند.تکلیفی که کرد،آسان است و تکلیف دشواری نیاورد.پاداش او بر اندک(عملی)بسیار است...".حضرت(ع)در نامه51 می‌فرمایند:"بدانید چیزی که بر گردن شماست،زیاد نیست و در عوض،پاداش آن بسیار است".همچنین می‌فرمایند:"خداوند بر دوش شما واجب­هایی را قرار داده،آن را تضییع نکنید و حدودی نهاده که نباید آن را واگذارید.از چیزهایی که تحذیر نموده بر حذر مانید و البته چیزهایی نگفته و از روی فراموشی هم آنها را رها نکرده و لذا در مورد آنها خود را به سختی میاندازید"(حکمت 105).حضرت(ع)توصیه می­کنند:"دلها را روی کردن و روی برتافتنی است. اگر دلهایتان روی آورد،به مستحباتش مشغول دارید و اگر روی برتافت،بر انجام واجبات اکتفا نمایید"(حکمت 312).حضرت(ع)در خصوص ارزش اعمال کم توأم با نشاط می‌فرمایند:"کمی که با آن بسازی بهتر از بسیاری است که از آن بنالی"(حکمت 278).خداوند تکالیفی را برای انسان قرار داده است و این تکالیف متناسب با وسع وی می­باشند.بدون شک انسان حالات متفاوتی دارد و در هر یک از این حالات باید موافق آن گام بردارد تا به نتیجة مطلوب برسد.گاه فکر انسان آرام و روح او پر نشاط است،لذا جسم و روحش آماده برای عبادت و اطاعت خداوند می­باشند،در این هنگام باید این فرصت طلایی را غنیمت شمارد و علاوه بر واجبات به انجام مستحبات نیز بپردازد و این مهم را مد نظر داشته باشد که کار پایدار و مستمر،هرچند کم باشد،امید بخش­تر از کار زیادی است که ملامت و خستگی بیافریند و در نتیجه زود به پایان برسد.

ب- حوزه اخلاق فردی( ارتباط با خود)

منظور از رابطه انسان با خودش،در واقع رابطه شؤون و ابعاد نفس با یکدیگر است؛یعنی روح انسان اگر چه موجودی واحد و بسیط است،مع الوصف،همین موجود واحد از شؤون مختلفی برخوردار است و با تعبیری روشن­تر،دارای ابعاد گوناگونی است که این ابعاد با هم ارتباطاتی دارند و ارتباطاتِ ابعاد و شؤون گوناگون نفس؛منشاء انتزاع یک سلسله مسائلی در اخلاقمی­گردند و از آنها با عنوان رابطه انسان با خودش(مصباح یزدی،1394: 26)یاد  می­شود.انسان دربرابر خودش مسئول است.مسئولیت هدایت و گمراهی هر انسانی در وهله نخست به خود او برمی­گردد و هر یک از اعضا و جوارح  ظاهری و باطنی انسان،بازخواست خواهند شد(خواص و دیگران،1388: 132).اخلاق فردی به رفتار بیرونی فرد که تجلی و ظهور ملکات درونی اوست کاری ندارد.

سؤال 2) آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق فردی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟

مقصود از آداب مرتبط با اخلاق فردی،آدابی هستند که مربوط به حیات فردى انسان‌ها هستند و آدمى را فارغ از رابطه با غیر در نظر می‌گیرند؛مانند فضیلت‌هاى صبر،حکمت،توکل،اخلاص و عزّت نفس و رذیلت‌هاى پُرخورى،شتاب‌زدگى و سبک‌مغزى.

- تواضع و نفی تکبّر و خودخواهی

کسی که چشم بر چشمة خورشید دوخته،شمع کم نوری در نظر او ناچیز است(مکارم شیرازی،1390،ج 8: 260) و باعث می‌شود انسان دچار کبر و غرور نشود.حضرت­علی(ع)در   نامه­53 به مالک اشتر در نهی از تکبر می‌فرمایند:"... و اگر قدرت تو را نخوت فزاید و دچار غرورت سازد به عظمت حکومت خداوند که بالاتر از توست نظر کن که بر تو قدرتی دارد که تو بر خود آن قدرت را نداری.این نظر کردن تو را از سرکشی نمودن باز می­دارد  و جلوی تندی تو را می­گیرد و عقل رفته ات را برمی­گرداند...هرگز مگو من امیرم؛امر می­کنم و از من اطاعت     می­شود که این موجب دخول فساد در دل تو و ضعف و خرابی دین و نزدیک شدن دگرگونی ها(در قدرت تو)است".ارزش‌های اخلاقی با هر نوع تکبر،خودخواهی و خودکامگی در تضاد هستند.حضرت(ع)به دوری از تکبر نسبت به دیگران توصیه می‌کنند و می‌فرمایند:"به خدا پناه ببرید از پرورده شدن نخوت؛همانطور که در مصایب روزگار به او روی می­آورید.اگر قرار بود خداوند امکان کبر و نخوت را به بندگان خود دهد،به طور حتم این امتیاز را در اختیار پیامبران و اولیای گزیده­ی خود می­نهاد،اما خداوند نخوت و بزرگ­بینی را از ایشان نپسندید و خشنودی خود را در تواضع آنها قرار داد"(خطبه192).

- رعایت حق نیازمندان

نظام اقتصادی اسلام نظام حساب شده­ای است به گونه­ای که اگر مطابق آن رفتار شود در سراسر کشور اسلام فقیر و نیازمندی باقی نخواهد ماند.حضرت علی(ع)درباره رعایت حق نیازمندان می‌فرمایند:"خداوند سبحان روزی فقرا را در ثروت اغنیا واجب داشته،پس فقیری گرسنه نماند مگر که ثروتمندی از حق او تمتع یافته باشد و خداوند از اغنیا در این خصوص حساب     می­کشد"(حکمت328).اگر هر فردی به حق خودش قانع باشد و افراد نیازمند را در مال خود سهیم بداند،در سراسر کشور اسلام فقیر و نیازمندی باقی نخواهد ماند.حضرت علی (ع)در خطبه  142می­فرمایند:"پس هر که خدا به او مالی عطا نماید،باید که به خویشان خود رساند،ضیافت دهد،اسیر آزاد گرداند،دل رنجور را به دست آورد،فقیر را نصیبی دهد،وام وامدار را ادا کند و برای ثواب،حقوقی که به عهده دارد،با ادایش از عهده برآورد و سختی­ها را با صبوری تحمل نماید".

- صبر و بردباری

حضرت علی(ع)در حکمت 82 در مورد جایگاه صبر می‌فرمایند:"بر شماست که صبر کنید؛که صبر برای ایمان مثل سر برای بدن است".اگر صبر از ایمان جدا شود دوام و بقایی برای ایمان نخواهدماند.همچنین در خطبه192می‌فرمایند:"وقتی خداوند مشاهده نمود که آنان چه­سان از روی محبت به او در برابر مصائب صبر پیشه می­کنند و چطور از ترس او،امور تلخ و نامطلوب را تحمل می­نمایند،در تنگنای بلاها برای ایشان گشایشی خواهد نمود".

- پرهیز از پیروی هوی و هوس و داشتن آرزوهای بلند

حضرت علی(ع)مردم را از پیروی هوای نفس و آرزوهای طولانی برحذر داشته و می­فرمایند:"ای مردم از دو چیز بیش از هر چیز بر شما ترسانم:پیروی از هوای نفس  و آرزوی دراز.اما پیروی از هوای نفس و اطاعت از شهوات،آدمی را از حق جدا کند و از برکات آن محروم سازد و اما آرزوی دراز،رستاخیز را از یادببرد"(خطبه42).با توجه به اینکه«هوی»همان تمایلات نفس امّاره به لذّات دنیوی و حدّ افراط و بدون قید و شرط است،به خوبی روشن می‌شود که چرا مانع از وصول به حق می‌شود،زیرا هوی­پرستی حجابی در برابر دیدگان عقل می‌افکند که انسان را از مشاهدة چهرة حق محروم می‌سازد و باطل را که در مسیر هوی و هوس او است چنان توجیه می‌کند که از هر حقّی قابل قبول­تر جلوه کند و به عکس حقی را که بر خلاف هوای نفس      می­باشد چنان تخریب می­کند که از هر باطلی بدتر نمایان می­شود و امّا آرزوهای دور و دراز به این دلیل موجب فراموشی آخرت می­شوند که تمام نیروهای انسان را به خود جلب می­کند.با توجه به این که نیروی انسان به هر حال محدود است،هنگامی که آن را در مسیر آرزوهای بی­پایان سرمایه­گذاری کند چیزی برای سرمایه­گذاری در طریق آخرت نخواهد داشت(مکارم شیرازی،1390،ج2: 462).

- توجه به زهد و پارسایی

حضرت علی(ع)در تعریف زهد می­فرمایند:"ای مردم!پارسایی از آرزوها کاستن و شکر نعمت گفتن و از امور ممنوع خود را نگاه داشتن است"(خطبه 81).در توضیحی که امام(ع)با این سه جمله دربارة زهد می‌فرمایند،در برابر تفسیر غلطی است که از زهد می‌شود و چه بسیارند کسانی که هرگز معنای زهد را نفهمیده­اند و خود را «زاهد» می­پندارند!تصّور می­کنند«زهد»تنها پوشیدن لباسهای ساده یا عدم ورود در مسائل مهم اجتماعی و گوشه­گیری و جدایی از جامعه انسانی و بیگانگی نسبت به فعّالیت­های اقتصادی است؛در حالی که هیچ یک از اینها دلیل بر زهد نیست.حقیقت «زهد» که در برابر«رغبت»قرار دارد،همان بی­اعتنایی نسبت به مواهب مادی و یا به تعبیر دیگر:«عدم وابستگی نسبت به دنیا و مظاهر دنیا می­باشد،هرچند امکانات وسیعی در اختیار داشته باشد».کسی که نسبت به امور مادّی بی­اعتنا است،هرگز دنبال آرزوهای دور و دراز نیست؛آرزوهای دور و دراز مخصوص دنیاپرستان است(مکارم شیرازی،1390،ج3: 306).

سؤال 3)آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق اجتماعی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟

منظور از اخلاق اجتماعی،فضائل و رذائلی است که ناظر به رابطة فرد با سایر انسانهاست؛مانند عدل و احسان یا حسادت و فخرفروشی(احمدپور و همکاران،1385: 23).بی­تردید انسان دربرابر دیگران مسئولیت دارد.از نظر اسلام،مسئولیت اخلاقی انسان در برابر دیگران از شئون  و شاخه­های مسئولیت اخلاقی انسان در برابر خدا است.انسان علاوه بر اینکه باید به مصالح خویش بیاندیشد،در برابر دیگر افراد جامعه و هم­نوعان خود نیز مسئول است(خواص و دیگران،1388: 132).این رابطه می‌تواند به صورت عام و در ارتباط با عموم مردم برقرار شود و یا در حوزه‌های خاصی چون خانواده،ازدواج، اشتغال و...با افراد خاص(حسین­زاده و تقی­زاده،1388: 212).انسان در تعامل با جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی رشد می‌کند و به همان نسبت که بر اجتماع تأثیر می‌گذارد از جامعه نیز تأثیر می­پذیرد.

آداب مرتبط با تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق اجتماعی در نهج البلاغه

دراصطلاح جامعه­شناسی،آداب اجتماعی قوانینی هستند که بر رفتار حاکم می­باشند،به گونه­ای که در ارزیابی رفتار اجتماعی به عنوان یک معیار و شاخصه مهم خود را نشان می­دهند و شامل مجموعه رفتارهای اختیاری و زیبایی شناختی است که فرد می­تواند به اشکال مختلفی آنها را انجام دهد،یعنی نسبی بوده و از جامعه­ای به جامعه دیگر متفاوت هستند،اما گرایش به خیر و فضیلت و نیز زیبایی­ها به طور فطری در وجود همه انسانها نهاده شده است؛یعنی جامعه و ضرورتهای اجتماعی آنها را به انسان تلقین نکرده­اند،بلکه جزئی از نهاد انسان هستند و به طور معمول از آنها به"انسانیت" تعبیر می­شود( مطهری،1381،ج3: 467).مقصود از آداب مرتبط با اخلاق اجتماعی،آدابی هستند که مربوط به ارزش‌ها و ضدارزش‌هاى حاکم بر رابطه فرد با سایر انسانها می‌باشند؛مانند معاشرت نیکو،انصاف  وعدالت پیشگی،وحدت،امانت­داری و ....

- رفق و مدارا با مردم

در دیدگاه حضرت علی(ع)مدارا بهترین گزینه جهت توفیق در امور است بنابراین در انجام دادن کارها بیش از هر چیز باید از رفق و مدارا بهره گرفت و آن را کلید کارها قرار داد.حضرت علی(ع)در یکی از دستورالعملهای حکومتی و اداری خود به کارگزارانش اینگونه می‌فرمایند:"پس در هر چه برای تو اهمیت دارد،از خداوند در آن خصوص کمک طلب کن  و تندی را با کمی نرمی درآمیز و در جایی که مهربانی لازم است،مهربانی پیشه کن و آنجا که جز تندی چاره ای نباشد،تندی نما"(نامه 46).در جامعه اسلامی باید بین حاکم و مردم رابطه­ای صحیح و منطقی مبتنی بر محبت،مدارا و مودت باشد."دلت را به رحمت بر رعیت  و محبت و لطف به آنان برانگیز و مستیز با آنان،چون جانوری وحشی که خوردنشان را غنیمت شمری".بی­شک پایة حکومت صحیح،اقتدار عادلانه برقلوب مردم است نه تکیه بر شمشیرها و نیزه­ها.آنها که بر دل‌ها حکومت دارند کشورشان امن و امان است و آنها که بر شمشیر تکیه می‌کنند دائماً در خطرند.گشاده­رویی و اظهار محبّت به  مردم رمز پیشرفت و موفقیت است و باعث خاموش شدن آتش فتنه­ها می­گردد.حضرت(ع)در نامه­27 خطاب به محمدبن­ابی­بکر می‌فرمایند:"با ایشان متواضع باش و نرم رفتار،چهره گشاده دار  و همه را به یک چشم بدار".این نگاه حضرت تنها به مسلمانان نیست بلکه حقوق اقلیت‌ها را نیز در بر می‌گیرد تا جایی که حضرت نامه‌ای به عمربن­­سلمه­ارحبی استاندار فارس می‌نویسد و او را به خاطر غفلت و شدت به رعیت غیرمسلمان توبیخ می‌کند و از او می‌خواهد که طریق اعتدال را پیش بگیرد."دهقانان شهر از تو شکایت آورده­اند،که با ایشان تندی می­کنی و سخت می­گیری،ستم روا می­داری و تحقیرشان می­نمایی!من در امر آنان دقت نمودم،دریافتم که چون مشرکند نمی­توان به خود نزدیکشان دانست،اما چون به اسلام پناه آورده­اند،نباید رشته­ی ارتباط با ایشان را گسست.پس در اداره امورشان نه کاملاً تند باش  و نه نرمخو،این دو را با هم داشته باش!بعضی اوقات مهربان باش و بعضی اوقات سخت،گاه پیششان آر و گاه دورشان بدار"(نامه 19).بدیهی است این­گونه رفتار با افرادی که مسلمان نیستند ولی در سایة حکومت اسلامی باید زندگی سالمی داشته باشند،بهترین رفتار است؛از یک سو به آنان آرامش می­دهد و هرگونه فکر طغیان و سرکشی را از وجودشان برمی­چیند و از سویی دیگر رفتار حکومت اسلامی را حمل بر ضعف و ناتوانی که ممکن است آن هم سرچشمة طغیان گردد نخواهند کرد.این بهترین طریق رفتار با این اقلیت­هاست(مکارم شیرازی،1390،ج9: 232)

- انصاف و عدالت پیشگی

حضرت علی(ع)در نامه­53 خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند:"خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و کسانی‌ از رعیتت که به او علاقه داری‌ انصاف ده،که اگر انصاف ندهی‌ ستم کرده­ای‌ و هر که به بندگان خدا ستم کند خداوند به جای‌ بندگان ستمدیده خصم او می‌­باشد و هرکه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل کند و شخص ستمکار محارب با خداست تا وقتی‌ که از ستم دست بردارد و توبه کند".درحکمت 467 می­فرمایند:"به عدالت عمل کن و از ستم و بیداد حذر نما،که ستم مردم را آواره سازد و بیداد شمشیر را پیش آورد".منظور از انصاف در برابر خداوند اطاعت از اوامر و نواهی اوست و انصاف در برابر مردم ترک هرگونه تبعیض و تمایل به افراد مورد نظر است؛همان چیزی که غالب زمامداران در گذشته و حال گرفتار آن بوده و هستند که وقتی در  قدرت هستند برای دوستان و بستگان و افراد مورد علاقة خود امتیازاتی قائل می‌شوند که هرگز آن را به دیگران نمی­دهند.باید توجه داشت که«انصاف»از ریشة«نصف»گرفته شده که به نیمة هر چیزی اطلاق می‌شود و از آن جایی که عدالت سبب می‌شود انسان حقوق اجتماعی را در میان خود و دیگران عادلانه تقسیم کند؛از این جهت به آن انصاف گفته­اند.در بیان دیگر انصاف آن است که انسان هرچه برای خود و دوستان و نزدیکان خود می‌خواهد برای دیگران هم بخواهد و آنچه دربارة خود و افراد مورد علاقه­اش روا نمی­دارد دربارة دیگران نیز روا ندارد(مکارم شیرازی،1390،ج10: 394)

- برخورد مناسب با دشمن به هنگام غلبه و پیروزی

حضرت علی(ع)چنان احترامی نسبت به دشمنان خود نشان می‌دادند که در تاریخ بی­سابقه است.چه تساهلی بالاتر از این که در حق دشمنان خود و اسلام که با او می­جنگیدند دعا می­نمود و از خداوند متعال هدایت آنان را طلب می­کرد و هرگز آنان را از درگاه خود نمی­راند و حتی پیشنهاد صلح آنها را هم می‌پذیرفت.حضرت(ع)هنگامی که شنید جمعی از یارانش در جنگ صفّین به شامیان دشنام می‌دهند،فرمودند:"دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید ولى اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید،سخنتان به صواب نزدیکتر و عذرتان پذیرفته­تر است.به جاى آنکه دشنامشان دهید،بگویید:بار خدایا خونهاى ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و ایشان آشتى انداز و آنها را که در این گمراهى هستند راه بنماى تا هر که حق را نمى­شناسد،بشناسد و هر که آزمند گمراهى و دشمنى است از آن باز ایستد" (خطبه206).همچنین حضرت(ع)در فرازی از نامه53 به مالک اشتر می‌فرمایند:"از صلحی‌ که دشمنت به آن دعوت می‌­کند و خشنودی‌ خدا در آن است روی‌ مگردان،زیرا صلح موجب آسایش لشگریان و آسودگی‌ خاطر تو و امنیت شهرهای‌ توست".حضرت(ع)در حکمت11می‌فرمایند:"چون بر دشمن ظفر یافتى،عفو و گذشت را شکرانه پیروزیت قرار ده".

- وحدت و همیاری اجتماعی

حضرت علی(ع)مسلمانان را برادر یکدیگر می‌خوانند و برای مقابله با فتنه‌ها،آنها را به پیوند با یکدیگر دعوت می‌نمایند:"پس علائم فتنه و نشانه­های بدعت نباشید و خود را ملتزم کنید به آنچه حفظ جماعت مسلمانان به آن قوام می­یابد و ارکان طاعت با آن دوام دارد"(خطبه151).در خطبه127می‌فرمایند:"دست خدا را همراه با جماعت بدانید و از تفرقه اجتناب ورزید".همیشه توده‌های مؤمن،در مسیر حق حرکت می‌کنند و اگر گروهی دچار اشتباه شوند،گروه دیگر آنها را آگاه می‌سازند و از خطر گمراهی نجات می‌دهند ولی افراد تک رو و گروه‌های کوچک و منزوی از جامعه اسلامی،گرفتار انواع خطاها و انحرافات می‌گردند و شیطان همیشه وسوسه‌های خود را در میان آنها تشدید می‌کند و صید خوبی برای لشکر شیطانند همانگونه که وقتی گوسفندی از گله گوسفندان جدا و از زیر نظر چوپان خارج می‌شود،گرگ‌ها به او حمله می‌کنند و طعمه خود می‌سازند(مکارم شیرازی،1390،ج5: 333-334)

- خیرخواهی برای دیگران و پرهیز از خودپسندی

خیرخواهی در فرهنگ اسلام از منزلتی والا برخوردار است،حضرت علی(ع) در این‌ راستا در وصیت خود به امام حسن(ع)در نامه31 می‌فرمایند:"بین خود و دیگری،خویشتن را ملاک قرار بده!پس هر چه برای خود می­پسندی،برای دیگران نیز بپسند و هر چه تو را بد آید،برای دیگری هم چنین در نظرت آید و به کسی ظلم روا مدار،همان طوری که دوست نداری کسی به تو ظلم نماید و نیکی کن چنانکه نفس تو نیز نیکی را دوست می­دارد.آنچه از دیگری زشت می­شماری،بکوش که خود از آن دست برداری و از دیگری برای خود آن دوست بدار که خود می­پسندی در حق آنان روا نمایی.آنچه نمی­دانی مگو،اگر چه دانسته­هایی چند داشته باشی  و آنچه نمی­پسندی به تو بگویند،مپسند که دیگران از تو بشنوند".اگر این اصل مهم اخلاقی در هر جامعه‌ای پیاده شود،صلح،صفا و امنیت بر آن سایه می‌افکند و نزاع‌ها و کشمکش‌ها به حداقل می‌رسند.

- نرمی و نیکویی در گفتار و رفتار و محبت و مودت با دیگران

یکی از نکات مورد توجه انسان مؤمن در معاشرت‌های اجتماعی،استفاده از کلام نیکو و زیبا در سخن گفتن با دیگران است،یعنی سخن خوش و پسندیده­ای که موجب خشنودی شنونده گردد،آنگونه که انسان دوست دارد دیگران با او سخن بگویند.امام علی(ع)در نامه­69 به حارث همدانی می‌فرمایند:"موقع خشم بردبار باش و به وقت دست گرفتنِ قدرت از خطا چشم بپوش و این کار عاقبت دارد".حضرت در خصوص برقراری روابط نیکو با مردم سفارش می‌کنند و می‌فرمایند:"با مردم چنان ارتباط یابید که اگر مردید،بر شما اشک ریزند و اگر ماندید به شما مهر ورزند"(حکمت10)و در حکمت 38 می­فرمایند:"گرامی­ترین حَسَب خُلق نیک است".

- یتیم­نوازی و کمک به مستمندان

حضرت علی(ع)در خصوص یتیم­نوازی و اکرام آنان تأکید فراوان داشتند و در هیچ شرایطی آن را فراموش نمی­کردند و می‌فرمایند:"خدا را خدا را،در خصوص یتیمان!دهانشان را به امید غذا مگذارید که باز ماند و پیش خود ضایعشان مسازید"(نامه47).همچنین در نامه53 می­فرمایند:"سپس خدا را خدا را(در نظر داشته باش)درباره­ی طبقه­ی پایین دست جامعه؛کسانی که راه چاره­ای ندارند؛مساکین و نیازمندان و دردمندان و از کار افتادگان زمینگیر".حضرت علی(ع) زشت­ترین نوع ظلم را،ظلم به افراد ضعیف جامعه می­دانند و می‌فرمایند:"ستم بر ناتوان نکوهیده­ترین ستم است"(نامه31)و در حکمت264 می‌فرمایند:"با بازماندگان دیگران خوبی کنید تا بازماندگان شما را داشته باشند"

- امانت­داری

حضرت علی(ع)در اهمیت ادای امانت می‌فرمایند:"به راستى آنکس که اهل ادای امانت نیست،ناامید و ناکام خواهد شد"(خطبه199).ادای امانت پایه فعالیت­های مثبت اجتماعی است اگر خیانت در امانت‌ راه یابد،اعتماد همگان متزلزل می‌شود و همکاری اجتماعی از میان می‌رود و محیطی مملو از سوءظن و فساد به وجود می‌آید.حضرت(ع) کسی را که در امانت خیانت کند رسوای دنیا و آخرت می‌داند و می‌فرماید:"کسی که کار امانت را جدی نینگارد  و در آن خیانت نماید و جان و دین خود را از خیانت پاک نسازد در این جهان درِ ذلت و  و بی آبرویی را بر خویش باز بیند  و در آخرت ذلیل­تر و بی آبروتر روی کند"(نامه 26).

- صله رحم و ارتباط سازنده با دیگران

انسان‌ها چون زندگی اجتماعی را امری متناسب با طبیعت عقلانی خویشتن می‌دانند آن را برمی­گزینند و این گزینش،به خاطر جبر یا از روی درماندگی نیست،بلکه از سر شعور و درک است.انسان در حیات اجتماعی که صحنه سود و زیان است،نیازمند یاری دیگران است و این نیاز او را به سوی دیگران می‌کشاند و هر انسانی به خاطر ناملایمات و سختی‌ها نیازمند دوستی و مودت با خویشاوندان است.حضرت علی(ع) در خطبه23می‌فرمایند:"بدانید که هیچ یک از شما نباید از خویشاوندى که گرفتار فقر و بینوایى است روى یارى برتابد.باید که یاریش دهد،به مالى که اگر انفاقش نکند،بر داراییش نیفزاید و اگر انفاقش کند،سبب نقصان در مال او نگردد.هر کس که دست یارى از عشیره خود فرو بندد،یک دست از یارى آنان کاسته شده ولى او از یارى دستهاى بسیارى خود را محروم داشته.هرکس که با اطرافیان خود با مدارا رفتار کند همواره دوستى و مودت آنان را نصیب خود ساخته است".

- عفو و گذشت

در عصر حاضر،با توجه به نحوه‌ی تعامل انسان‌ها با یکدیگر و درگیری­هایی که در زندگی روزمره­ی آنها رخ می‌دهد،یکی از مباحثی که بررسی آن می‌تواند از تنش‌های موجود در جامعه تا حد بسیاری بکاهد،موضوع عفو و بخشش به ویژه در زندگی اجتماعی است.در روابط اجتماعی گاهی برخوردهای تند یا ظلم و جفاهایی از سوی دیگران پیش می‌آید(عمدی یا سهوی)،برخورد کینه توزانه و انتقام جویانه بذر دشمنی و نزاع را می‌افشاند،اما گذشت و عفو نمودن،آب سردی بر روی شعله‌های دشمنی و کینه­توزی است و مایه الفت و دوستی می‌گردد و دشمنی‌های دیرینه را از بین می‌برد.

حضرت علی(ع)به مالک اشتر می‌فرمایند:"و گناهانی‌ از آنان به عمد یا اشتباه بروز می‌کند،پس همانگونه که علاقه­داری‌ خداوند بخشش و چشم پوشی‌ را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشی‌ قرار بده" و همچنین ایشان توصیه می­کنند:"از گذشتی‌ که ازمردم کرده­ای‌ پشیمان مشو"(نامه53). امام(ع) عفو و گذشت را زکات پیروزی می دانند(حکمت211) و سزاوارترین مردم به عفو و گذشت را تواناترین ایشان به هنگام کیفر دادن معرفی می کنند(حکمت52). گسترش فرهنگ عفو موجب رواج اخلاق حسنه در اجتماع شده و از بروز کینه­ورزی و حس انتقام­جویی جلوگیری می­کند و زمینه­ساز بهبود روابط اجتماعی می­گردد.

- حسن ظن به دیگران    

انسان مؤمن نسبت به برادران دینی خود گمان نیکو دارد و صفحة اندیشه و نیت وی به چیزی جز نیکویی و زیبایی دربارة دیگران مصور نیست.حضرت(ع)می­فرمایند:"اگر از دهان کسی چیزی پرید،تا وقتی که می­توانی آن را به نیکی توجیه کنی،نباید که بر آن گمان بد بری"(حکمت360).در حکمت309 می‌فرمایند:"از گمانی که مرد مؤمن می­بَرد،حساب بَرید؛زیرا که خداوند حق را بر زبان ایشان قرار داده".سوءظن و بدگمانی نسبت به دیگران نتیجه­ای جز از بین رفتن الفت و همبستگی،سلب اعتماد نسبت به یکدیگر و در نهایت تفرقه و جدایی میان مؤمنان نخواهد داشت.

- پرهیز از عیب­جویی دیگران

حضرت علی(ع)در نامه 53خطاب به  مالک اشتر می‌فرمایند:"و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمن­ترین آنان در نزد تو،کسى باشد که بیش از دیگران عیبجوى مردم است.زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است.از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است،مخواه که آشکار شود،زیرا آنچه بر عهده توست،پاکیزه ساختن چیزهایى است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است،داورى کند.تا توانى عیبهاى دیگران را بپوشان،تا خداوند عیبهاى تو را که خواهى از رعیت مستور بماند،بپوشاند".حضرت(ع)در خطبه176می­فرمایند:"خوشا به حال آنکس که پرداختن به حال خویش او را از توجه به عیوب مردم باز داشته"و درباره بزرگترین عیب می‌فرمایند:"بزرگترین عیب آن است که آنچه را در خود توست برای دیگران عیب بشماری"(حکمت353).

 

سؤال 4)آداب تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق زیست محیطی از منظر نهج البلاغه چه می باشند؟

اخلاق زیست محیطی شاخه نسبتاً جدیدی از مبحث اخلاق فلسفی است و در خصوص روابط اخلاقی بین انسانها و دنیای پیرامون آنها سؤال می­کند(کانینگهام[5] و کانینگهام،2003) و به رابطه انسان با محیط زیست،شناخت طبیعت از سوی انسان و احساس مسئولیت نسبت به آن و الزام انسان به کنار گذاشتن برخی از منابع طبیعی برای نسل­های بعدی،آلودگی،نظارت بر جمعیت،کاربرد منابع،تولید و مصرف انرژی،حفاظت از حیات وحش  و تنوع گونه­ها اشاره دارد( کلر[6]،2010).به طور کلی اخلاق زیست محیطی درباره چگونگی رفتار انسان با محیط زیست  و نوع رابطه انسان با آن،احساس مسئولیت نسبت به آن  و حفاظت از منابع طبیعی می­پردازد.

آداب مرتبط با تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق زیست محیطی در نهج البلاغه

مقصود از آداب مرتبط با اخلاق زیست محیطی،آدابی هستند که مربوط به احکام ارزشى حاکم بر مناسبات انسان با طبیعت(گیاهان،حیوانات،مراتع،جنگل‌ها و آب‌ها)می­شود.

اسلام بر مسئولیت اخلاقی انسان در برابر سایر موجودات(گیاهان و حیوانات)تأکید بسیاری نموده است.بر اساس روایات اسلامی،انسان در محیط زیست حق هر گونه تصرفی ندارد و حتی حیوانات بر عهده صاحبان خویش حقوقی دارند(خواص و دیگران،1388: 133).توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(ع)از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است،که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان می‌فرمایند:"حق شهرها و بندگان خدا را بگذارید،که شما حتی مسئول سرزمین­ها و چهارپایان هستید.اگر خیری به شما رسید برگیرید و اگر شری آمد روی برگردانید"(خطبه167).حضرت علی(ع)در خطبه91 می­فرمایند:"چون زمینش را بگسترد و فرمان خود روان ساخت،آدم(ع) را از میان آفریدگان خود برگزید و او نخستین آدمیان بود.در بهشت خود جایش داد و عیش او مهنّا گردانید و به او آموخت که از چه کارهایى پرهیز کند و گفتش که اگر چنان کارهایى از او سرزند مرتکب معصیت شده است و مقام و منزلتش به خطر افتاده.ولى آدم به کارى که خداوند از آن نهیش کرده بود،مبادرت ورزید،زیرا علم خدا از پیش بدان تعلق گرفته بود.هنگامى که آدم توبه نمود خداوند او را به زمین فرستاد تا زمینش را به فرزندان خود آبادان سازد و از سوى خدا بر بندگانش حجّت و راهنمایى باشد".تعبیر به عمران و آبادسازی به وسیله آدم و نسل او نشان می‌دهد که باید هدف همه انسان‌ها عمران و آبادی زمین باشد،تخریب آن به وسیله جنگ‌ها و اختلافات ویرانگر و یا تنبلی و سستی و بیکاری و یا حتّی تخریب محیط زیست!و جالب اینکه این عمران و آبادی بعد از توبه صورت گرفته و تا انسان از خطاهای خود توبه نکند توفیق این عمران و آبادی دست نمی دهد(مکارم شیرازی،1390،ج4: 167).محیط زیست یکی از مسائل مهم در جوامع مختلف است.حیوانات،درختان،گیاهان،آب،خاک،هوا و...از مواردی هستند که اسلام برای آنها اهمیت فوق­العاده­ای قائل است.خداوند انسان را اشرف مخلوقات گردانید و تمام پدیده­های طبیعی را برای برطرف کردن نیازهای او خلق کرد تا او در سایة استفاده از آنها زندگی بهتری را تجربه کرده و امکانات لازم را برای کسب کمال و رسیدن به مقصد نهایی در اختیار داشته باشد ولی برای چگونگی استفاده و منفعت از پدیده­ها  و امکانات حدود و شرایطی را قرار داده است.

د-الف- آداب مرتبط با حیوانات

- توجه به آسایش حیوان

از جمله حقوق حیوانات بر انسان،تأمین آب و آذوقه­ی حیوانات است و از دیگر فضائل رفتاری دادن زمان  استراحت به حیواناتی است که در مسیرهای طولانی از آنها سواری گرفته  می­شود،زیرا حیوانات قادر به تکلّم و بیان نیازهای خود و دفاع از حق خویش نیستند،بنابراین شایسته است که انسان به این موارد دقت و توجه کافی داشته باشد.در نامه 25حضرت(ع)  می­فرمایند:"و باید شتر از نفس افتاده را رخصت دهد و آن را که کمتر آسیب دیده یا توان حرکت ندارد،به نرمی براند،چون بر آبگیرها گذر نماید،در آبشان سازد و مسیرشان را از سرزمین­های پرگیاه به جاده­ها تغییر ندهد و در اوقاتی آنها را به حال خود گذاشته و به وقت آب نوشیدن و چریدن،بگذارد تا به اذن خدا چاقی و فربهی یابند،نه که خسته و لاغر شده از مریضی­ها پیش ما آیند". حضرت(ع)در نامه­25خطاب به مأموران جمع­آوری مالیات توصیه‌هایی را دربارة حیوانات داشته و به تبیین چگونگی رفتار با آنان پرداخته و می‌فرمایند:"تنها کسانی را مأمور این کار کن که خیرخواه،مهربان،امین و حافظ باشند،سختگیر و اجحاف­گر نباشند،حیوانات را خسته نکنند و به زحمت نیندازند".

- مراعات حال حیوان و پرهیز از ظلم به حیوان     

عدالت­ورزی در همة زمینه­ها و دربارة همه جانداران حتی حیوانات،مورد تأکید و سفارش اسلام بوده است.حضرت علی(ع) درباره رعایت عدالت بین حیوانات جهت سواری گرفتن و همچنین مراعات حال حیوانات زخمی و خسته می‌فرمایند:"اگر امین تو آن را ستاند و به رساندنش تعهد آورد،به او توصیه کن میان ماده شتران و بچه­هایشان جدایی نیندازد و ماده را آنقدر ندوشد که شیرش به قدر کفاف  بچه اش نماند و بچه آسیب یابد و در سوار شدن خسته اش نسازد و بین آن و دیگر شتران به داد رفتار نماید"(نامه 25).

باور به برانگیختن دوباره و حسابرسی دقیق آن،موجب می‌گردد که انسان به هیچ موجودی حتی حیوانات ظلم نکند؛چرا که کوچکترین اعمال در رفتار انسان مورد محاسبه قرار می‌گیرد.امام(ع) گرفتن پوست­ جوی از دهان مورچه‌ای را ظلم می‌داند و می‌فرماید:"به خدا سوگند اگر اقلیم های هفتگانه(روی زمین)را با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود که خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه­ای نا فرمانی کنم هرگز چنین نخواهم کرد"(خطبه224). امام(ع) حتی درباره سوار شدن بر شتران رعایت عدالت را توصیه­   می کند(نامه25) .

د-ب- آداب مرتبط با گیاهان

- توجه به حفظ درختان و آبیاری مناسب

درختان و گیاهان به دلیل اینکه از موجودات زنده هستند به آب نیازمندند.امام علی(ع) به اهمیت نوع آب به جهت تأثیر مستقیم آن در کیفیت و کمیت رویش درختان و گیاهان اشاره فرموده،همچنین به تنظیم و مدیریت آبیاری نیز به عنوان رفتار و روش نیکو راهنمایی نموده است و می‌فرمایند:"بدان هرعملی رویشی دارد و هیچ رویشی از آب بی نیاز نیست و آبها مختلفند آنچه آبیاری­اش پاکیزه باشد نهالش پاک و میوه­اش شیرین است و آنچه آبیاری­اش ناپاک باشد نهالش ناپاک و میوه­اش تلخ است"(خطبه 154)

درختان در آیین اسلام جایگاه ویژه و خاص خود را دارند؛به گونه­ای که اجازه­ی وارد کردن هیچ­گونه آسیبی  به آنها را نمی­دهد.بخش مهمی از کشاورزی مناطق اسلامی در زمان امام علی(ع)به درخت خرما مربوط بوده است.امام(ع)پس از بازگشت از جنگ صفین در وصیّت اقتصادی نسبت به اموال شخصی خویش،چنین می‌نویسد:"و با کسی که این امر را به او سپرده شرط می­کند که اصل مال را بگذارد و از ثمره­ی آن انفاق نماید،همانگونه که او را امر کرده­اند و به او راه را نمایانده­اند.این نهالهای تازه نخل روستاها را نفروشد تا زیاد شود،طوری که شناخت آن برای کسی که اول بار دیده سخت شود"(نامه24). امام(ع) یکی از عوامل زیادی عمر را پرهیز از قطع درختان زنده و سبز مگر در موارد ضرورت می دانند(مجلسی،1404: 319/73) .

نتیجه­گیری

آداب را می توان به سه دسته تقسیم نمود؛از نظر منشاء،از نظر افراد بهره مند و از نظر مخاطب.در تقسیم بندی آداب از نظر منشاء می توان به دو منشاء ملی و مذهبی ؛در تقسیم بندی از نظر افراد بهره مند ؛ به دو دسته فردی و اجتماعی و در تقسیم بندی از نظر مخاطب می توان به رعایت ادب در برابر خداوند متعال، امامان معصوم(ع)، قرآن و کتاب های دینی، نعمت های الهی، علما و بزرگان، خود و مردم و طبیعت؛ اشاره نمود(بافکار، 1389 : 30-40).آنچه در این پژوهش مد نظر قرار گرفته است بر اساس تقسیم بندی آداب از نظر مخاطب است که شامل؛ مجموعه ای از قواعد اخلاقی ،ضوابط و اصول شرعی و عرفی است که فرد با رعایت آن، ضمن اینکه برای خود ارزش و شخصیت کسب می کند، موجب تسهیل و تسریع امور و کاهش مشکلات اجتماعی نیز می شود و زمینه را برای زندگی لذت بخش هم نوعان خود فراهم می آورد(همان:40).از آنجایی که ادب به معنای تربیت و مترادف با آن به کار می رود "چون در ثلاثی مزید چنین آمده است که؛صیغه ادبه و تأدیب فراهم آید و به معنای ادب آموخت به کار می رود"(رشیدپور، 1376: 17) و دارای معانی ای همچون علم آموزی ،اخلاق آموزی  و تربیت را در خود دارد و مصداقی از تربیت به معنای اعم است(امامی راد و محامی، 1393: 36) و تربیت نیز در پی ایجاد خصایل، آداب و اخلاق نیکو در شخص است(بافکار، 1389: 29). بنابراین با شناسایی  و معرفی آداب می­توان فرهنگ مربوط به کاربردی شدن آنها را جهت  انتقال میراث فرهنگی از یک نسل به نسل دیگر ،آن هم با تکیه و تمسک به آموزه های دینی ؛ نهادینه نمود.در این پژوهش آداب مربوط به ابعاد چهارگانه­ی حوزه اخلاقیات که یکی از زیر مجموعه­های اصلی تربیت فرهنگی می­باشند؛از منظر نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفته­اند.آنچه در این راستا نتیجه­گیری شد؛بهره­مندی کامل و جامع نهج البلاغه از تربیت فرهنگی و آداب مربوط به آن می­باشد.زمانی که آداب تربیت فرهنگی مبتنی بر شریعت  اسلامی و برگرفته از وحی الهی  و فرامین اهل بیت(ع) و کلام مربی بزرگ بشری و متصل به سرچشمه الهی باشند،تأثیرگذاری فراوانی بر مخاطبان خواهند داشت؛چرا که منطبق با فطرت انسانی هستند.حفظ ارزشهای دینی و تقید به انجام دستورات اخلاقی و آداب ذکر شده در  نهج البلاغه در ایجاد و نهادینه شدن اخلاق و در نهایت ترویج تربیت فرهنگی اثرگذار است.یافته­های حاصل در تبیین اهداف پژوهش بیانگر این می­باشد که آداب مرتبط با تربیت فرهنگی در حوزه اخلاق بندگی در6 مؤلفه،آداب مرتبط در حوزه اخلاق فردی در 5 مؤلفه،آداب مرتبط در حوزه اخلاق اجتماعی در12مؤلفه وآداب مرتبط در حوزه اخلاق زیست محیطی در3 مؤلفه تبیین شده­اند.همانطور که ملاحظه می­شود؛آداب مرتبط با بعد اخلاق اجتماعی دارای  بیشترین بسامد می­باشند.اسلام دینی اجتماعی است  و آداب فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارند،چرا که برای اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و تحقق آداب اخلاق اجتماعی از آن بهره می­گیرند.هدف مربی بزرگ بشریت،تنها مجهز ساختن انسان به آداب اخلاق فردی نیست،بلکه ساختن جامعه­ای اخلاق مدار مدنظر وی می­باشدچرا که سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده است.از آنجایی که اخلاق اجتماعی،مجموعه­ای از عقاید،ارزش­ها و هنجارهایی هست که نسبت به فرد،اموری بیرونی و مستقل تلقی می­شوند و در جریان جامعه­پذیری برای او درونی می­گردند و به عنوان جزئی از شخصیت او در می­آیند و در نهایت رفتار فرد را در جامعه تعیین می­کنند.اخلاق اجتماعی از مهمترین موضوعاتی است که ارتباط افراد را با حوزه جامعه و تاریخ مطرح می­سازد؛زیرا جامعه می­تواند یک تمدن را بسازد.اگر در جامعه­ای رفتارهای اخلاق اجتماعی به عنوان یک قرارداد و به صورت قانون پذیرفته شوند،افراد در نهایت صلح،امنیت و آرامش به حیات خود ادامه    می­دهند.رعایت آداب مهم اخلاقی می­تواند جامعه را از بروز آسیب­های جبران ناپذیر رفتاری و گفتاری در سایه بی­اخلاقی اجتماعی حفظ کند.اگر قرار است در جامعه­ای فرهنگی پایه­گذاری شود و شکل بگیرد،لازم است آداب اخلاقی در حوزه­های گوناگون تبیین و ترویج شوند.اخلاق به عنوان وسیله­ای در دست انسان برای دگرگون کردن انسان،جامعه و جهان،امری واقعی است.دستورات و احکام الهی و همچنین انجام فضایل اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی می­باشد و فردی که این کارها را انجام دهد یک انسان سعادت یافته است. بدون شک با وجود چنین افرادی تربیت فرهنگی در جامعه حاصل می شود و تمامی افراد این جامعه اسلامی به سعادت و کمال خواهند رسید.

فهرست منابع

نهج‌البلاغه.(1385) ،ترجمه کاظم عابدینی مطلق،،قم: فراگفت.

ابتهاج،امیر.(20/3/ 1393)،تربیت فرهنگی و توسعه فرهنگی، اولین کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی،قم: مرکز راهبری مهندسی فرهنگی شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر.

ابن بابویه، محمدبن علی.(1413)،تصحیح علی اکبر غفاری، من لا یحضره الفقیه، چاپ سوم، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی.

احمدپور،مهدی؛ اسلامی،محمدتقی؛ عالم­زاده­نوری،محمد؛ علیزاده، مهدی.(1385)،کتابشناخت اخلاق اسلامی:گزارش تحلیلی میراث مکاتب اخلاق اسلامی،قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

اسماعیلی، محبوبه؛کاووسی، اسماعیل ؛ قیومی، عباسعلی.( 1400)، بررسی رابطه فعالیتهای فرهنگی مدارس  و تربیت فرهنگی دانش آموزان در آموزش و پرورش منطقه 5 شهر تهران، نشریه پژوهشهای جامعه شناختی، سال پانزدهم، شماره سوم، صص 95-111.

اسماعیلی،محبوبه؛ کاووسی، اسماعیل.( 1399)، ارائه مدل تربیت فرهنگی بر اساس آموزه های دینی و نهج البلاغه، نشریه مطالعات رفتاری در مدیریت، سال یازدهم، شماره 23، صص 33-51.

امامی راد، احمد ؛محامی، مصطفی محامی.(1393)،بررسی مفهوم ادب  وتأدیب  و نسبت آنها با تربیت  و واژه های مرتبط دیگر،فصلنامه مطالعات فقه تربیتی،دوره اول،شماره2،صص 31-56.

بافکار،حسین.( 1389)،آداب اجتماعی اسلام(مبانی، روش ها و کارکردها)، قم:صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،مرکز پژوهشهای اسلامی.

بلاغت،رضا ؛ هاشمی،احمد.(1392)،فرهنگ و تعلیم و تربیت،لامرد:دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد.

پورعزت،علی اصغر؛ خواستار، حمزه؛ طاهری، غزاله ؛ فراحی ،محمدمهدی ؛ نرگسیان، عباس.(1387)، الگوی مطلوب طراحی دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی ایران در عصر جهانی شدن،فصلنامه دانشگاه اسلامی،سال دوازدهم،شماره4(پیاپی40)،صص3-22.

ترابی فارسانی،سهیلا و علی­اکبر غندی،(1394)،آداب نامه­ها و جایگاه آن در تاریخ نگاری اجتماعی(با تأکید بر عصر قاجار) ،فصلنامه تاریخ اسلام و ایران،سال بیست وپنجم،شماره بیست و هفتم(پیاپی117)،صص65-102.

حاجی ده­آبادی،محمدعلی.(1383)،مدیریت فرهنگی،قم:هاجر.

حسین زاده،اکرم ؛ تقی­زاده، محمد احسان.(1388)، اخلاق اسلامی،تهران:دانشگاه پیام نور.

حمیدی،محسن.( 1388)،چند گفتار پیرامون فرهنگ و تربیت اسلامی، ایرانشهر: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایرانشهر.

خنکدارطارسی،معصومه ؛ سلحشور، احمد.(1392)،عوامل تربیت فرهنگی از دیدگاه امام خمینی(ره)،فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی،سال بیست و یکم،شماره بیست،صص115-133.

خواص،امیر؛ حسینی­قلعه­بهمن، اکبر؛دبیری، احمد؛ شریفی، احمدحسین؛ پاکپور، علی ؛ اسلامی ،محمدتقی.(1388)،فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی،چاپ هشتم،قم:دفتر نشر معارف.

دارایی،اسماعیل؛ اسماعیلی، زهره .(1388)،اصول حاکم بر پرورش فرهنگ اسلامی(به عنوان مهمترین پیش نیاز مهندسی مجدد فرهنگی) ،فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی،سال سیزدهم،شماره دو،صص163-187.

راغب­اصفهانی،حسین­بن­محمد.(1412ق)،مفردات الفاظ القرآن،(تحقیق: صفوان عدنان داوودی)،بیروت:دارالقلم،دارالشامیه.

رشیدپور،مجید.( 1376)،آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی( با تأکید بر روشها) ،چاپ ششم، تهران: انجمن اولیا و مربیان.

رضایت ،غلامحسین؛غلامعلی،احمد؛رضایت، فاطمه.(1401)،ماهیت معنویت اسلامی با رویکرد تربیتی،فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی،سال سی ام،شماره 54، صص 239-278.

زارع، غلامعلی ؛ دیلمی، زارع.( 1398)، رابطه آداب  و ادبیات با اخلاقیات، فصلنامه زبان و ادب فارسی (دانشکده علوم انسانی دانشگاه ازاد واحد سنندج)، سال یازدهم، شماره 39، صص 1- 29.

شاملی، عباسعلی ،ملکی، حسن و کاظمی، حمیدرضا،( 1390)، برنامه درسی، ابزاری برای نیل به تربیت اخلاقی، نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال سوم، شماره 2،پیاپی 6 صص 77-98.

علیزاده،مهدی،عالم­زاده­نوری،محمد،مظاهری­سیف،محمدرضا،احمدپور،مهدی،مهدوی­فرید،                         علی­؛فلاح،محمدرضا.(1394)،اخلاق اسلامی(مبانی و مفاهیم)،چاپ هشتم،قم:دفتر نشر معارف.

فرمهینی­فراهانی،محسن.(1390)،فرهنگ توصیفی علوم تربیتی،تهران:شباهنگ.

کرماجانی،رضیه سادات.( 31/6/1397)، نهج البلاغه و ارزش های فرهنگی،کنفرانس ملی علوم اسلامی و پژوهشهای دینی ،کرج.

کلانتری ارسنجانی،علی اکبر.( 1382)، اخلاق و آداب دانشجویی، قم: دفتر نشر معارف.

کهنوجی،مرضیه.(7 /9/1397)،تبیین اصول تربیت فرهنگی در تفکر مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)،اولین همایش نظام فکری آیت­الله خامنه­ای در گستره فرهنگ،دانشگاه شهید باهنر کرمان.

مجلسی، محمدباقر.(1404)، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت: مؤسسه الوفاء.

محمدی­راد،حمید؛ سازجینی،مرتضی ؛ غفاری،رقیه. (1394)،تجلی اخلاق فردی در سوره قصص،دوفصلنامه تفسیرپژوهی،سال دوم،شماره چهارم،صص172-197.

محمدی­گیلانی،محمد.(1374)،درسهای اخلاق اسلامی،چاپ اول،چاپ مؤسسه الهادی،قم:نشر سایه.

محمودی،جواد ؛خرم آبادی،یدالله.( 1393)، تربیت فرهنگی با رویکرد اسلامی و علوی، اولین کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی،قم: مرکز راهبری مهندسی فرهنگی شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر،

مصباح­یزدی،محمدتقی.(1394)،اخلاق در قرآن،جلددوم،چاپ هشتم،قم:انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

مطهری،مرتضی.(1381)،مجموعه آثار،جلد سوم،قم:صدرا.   

مکارم شیرازی،ناصر.(1390)،پیام امام،جلدهای2، 3، 4، 5، 8، 9 و 10،چاپ ششم،تهران: دارالکتب الاسلامیه.

نجفی،حسن؛ وفایی،رضا؛جعفری­هرندی،رضا.(1394)،بازیابی اصول تربیت فرهنگی از آموزه­های اسلامی،نشریه معرفت،سال بیست و چهارم،شماره209،صص 13-28.

واثقی،قاسم.(1374)،درسهایی­از­ اخلاق مدیریت،چاپ سوم،تهران:مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.

Cunningham W&Cunningham M(2003).Environmental Science, a global concern. 7th edition. New York:McGraw- Hill.

Keller  D. R (2010).Environmental ethics: the big questions. Chichester: Wiiley Press .

Kristijansson,K.(2015).Aristotelian character Education.London:Routledge.

Romanowski,M.H.(2002).Is school prayer the answer?Journal of Educational Forum. 66(2).Pp154-161.

|||

 

 

 

 

 

[1]. Educated in vali-e- asr rafsanjan,iran.                                                               fsafinejhad@gmail.com

  1. Vali-e- asr university of rafsanjan,iran.    h.kamyab@vru.ac.ir           
  2. Associate Professor, Department of Islamic and General Education, PhD in Educational Sciences, Faculty of Literature and Humanities, Vali Asr University (AJ) - Rafsanjan - Iran.

arzieh.kahnooji@yahoo.com                                                         

 

 

 

 

 

 

 

  1. کارشناسی ارشد نهج‌البلاغه گرایش اجتماعی- سیاسی و حقوق عمومی،دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان- ایران.

                                                                                                                                    fsafinejhad@gmail.com      

  1. 2. استادیارگروه معارف اسلامی ، دکتری متون قرآنی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر(عج) - رفسنجان- ایران.

                                                                                                                                         h.kamyab@vru.ac.ir     

  1. نویسنده مسئول: دانشیار،گروه معارف اسلامی و عمومی،دکتری علوم تربیتی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ولی عصر(عج) - رفسنجان- ایران.                     m.kahnooji@vru.ac.ir   

* مقاله حاضر برگرفته از پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته نهج‌البلاغه گرایش اجتماعی- سیاسی و حقوق عمومی دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان است.

Smiley face

نهج‌البلاغه.(1385) ،ترجمه کاظم عابدینی مطلق،،قم: فراگفت.
ابتهاج،امیر.(20/3/ 1393)،تربیت فرهنگی و توسعه فرهنگی، اولین کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی،قم: مرکز راهبری مهندسی فرهنگی شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر.
ابن بابویه، محمدبن علی.(1413)،تصحیح علی اکبر غفاری، من لا یحضره الفقیه، چاپ سوم، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی.
احمدپور،مهدی؛ اسلامی،محمدتقی؛ عالم­زاده­نوری،محمد؛ علیزاده، مهدی.(1385)،کتابشناخت اخلاق اسلامی:گزارش تحلیلی میراث مکاتب اخلاق اسلامی،قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
اسماعیلی، محبوبه؛کاووسی، اسماعیل ؛ قیومی، عباسعلی.( 1400)، بررسی رابطه فعالیتهای فرهنگی مدارس  و تربیت فرهنگی دانش آموزان در آموزش و پرورش منطقه 5 شهر تهران، نشریه پژوهشهای جامعه شناختی، سال پانزدهم، شماره سوم، صص 95-111.
اسماعیلی،محبوبه؛ کاووسی، اسماعیل.( 1399)، ارائه مدل تربیت فرهنگی بر اساس آموزه های دینی و نهج البلاغه، نشریه مطالعات رفتاری در مدیریت، سال یازدهم، شماره 23، صص 33-51.
امامی راد، احمد ؛محامی، مصطفی محامی.(1393)،بررسی مفهوم ادب  وتأدیب  و نسبت آنها با تربیت  و واژه های مرتبط دیگر،فصلنامه مطالعات فقه تربیتی،دوره اول،شماره2،صص 31-56.
بافکار،حسین.( 1389)،آداب اجتماعی اسلام(مبانی، روش ها و کارکردها)، قم:صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،مرکز پژوهشهای اسلامی.
بلاغت،رضا ؛ هاشمی،احمد.(1392)،فرهنگ و تعلیم و تربیت،لامرد:دانشگاه آزاد اسلامی واحد لامرد.
پورعزت،علی اصغر؛ خواستار، حمزه؛ طاهری، غزاله ؛ فراحی ،محمدمهدی ؛ نرگسیان، عباس.(1387)، الگوی مطلوب طراحی دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی ایران در عصر جهانی شدن،فصلنامه دانشگاه اسلامی،سال دوازدهم،شماره4(پیاپی40)،صص3-22.
ترابی فارسانی،سهیلا و علی­اکبر غندی،(1394)،آداب نامه­ها و جایگاه آن در تاریخ نگاری اجتماعی(با تأکید بر عصر قاجار) ،فصلنامه تاریخ اسلام و ایران،سال بیست وپنجم،شماره بیست و هفتم(پیاپی117)،صص65-102.
حاجی ده­آبادی،محمدعلی.(1383)،مدیریت فرهنگی،قم:هاجر.
حسین زاده،اکرم ؛ تقی­زاده، محمد احسان.(1388)، اخلاق اسلامی،تهران:دانشگاه پیام نور.
حمیدی،محسن.( 1388)،چند گفتار پیرامون فرهنگ و تربیت اسلامی، ایرانشهر: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایرانشهر.
خنکدارطارسی،معصومه ؛ سلحشور، احمد.(1392)،عوامل تربیت فرهنگی از دیدگاه امام خمینی(ره)،فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی،سال بیست و یکم،شماره بیست،صص115-133.
خواص،امیر؛ حسینی­قلعه­بهمن، اکبر؛دبیری، احمد؛ شریفی، احمدحسین؛ پاکپور، علی ؛ اسلامی ،محمدتقی.(1388)،فلسفه اخلاق با تکیه بر مباحث تربیتی،چاپ هشتم،قم:دفتر نشر معارف.
دارایی،اسماعیل؛ اسماعیلی، زهره .(1388)،اصول حاکم بر پرورش فرهنگ اسلامی(به عنوان مهمترین پیش نیاز مهندسی مجدد فرهنگی) ،فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی،سال سیزدهم،شماره دو،صص163-187.
راغب­اصفهانی،حسین­بن­محمد.(1412ق)،مفردات الفاظ القرآن،(تحقیق: صفوان عدنان داوودی)،بیروت:دارالقلم،دارالشامیه.
رشیدپور،مجید.( 1376)،آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی( با تأکید بر روشها) ،چاپ ششم، تهران: انجمن اولیا و مربیان.
رضایت ،غلامحسین؛غلامعلی،احمد؛رضایت، فاطمه.(1401)،ماهیت معنویت اسلامی با رویکرد تربیتی،فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی،سال سی ام،شماره 54، صص 239-278.
زارع، غلامعلی ؛ دیلمی، زارع.( 1398)، رابطه آداب  و ادبیات با اخلاقیات، فصلنامه زبان و ادب فارسی (دانشکده علوم انسانی دانشگاه ازاد واحد سنندج)، سال یازدهم، شماره 39، صص 1- 29.
شاملی، عباسعلی ،ملکی، حسن و کاظمی، حمیدرضا،( 1390)، برنامه درسی، ابزاری برای نیل به تربیت اخلاقی، نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال سوم، شماره 2،پیاپی 6 صص 77-98.
علیزاده،مهدی،عالم­زاده­نوری،محمد،مظاهری­سیف،محمدرضا،احمدپور،مهدی،مهدوی­فرید،                         علی­؛فلاح،محمدرضا.(1394)،اخلاق اسلامی(مبانی و مفاهیم)،چاپ هشتم،قم:دفتر نشر معارف.
فرمهینی­فراهانی،محسن.(1390)،فرهنگ توصیفی علوم تربیتی،تهران:شباهنگ.
کرماجانی،رضیه سادات.( 31/6/1397)، نهج البلاغه و ارزش های فرهنگی،کنفرانس ملی علوم اسلامی و پژوهشهای دینی ،کرج.
کلانتری ارسنجانی،علی اکبر.( 1382)، اخلاق و آداب دانشجویی، قم: دفتر نشر معارف.
کهنوجی،مرضیه.(7 /9/1397)،تبیین اصول تربیت فرهنگی در تفکر مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)،اولین همایش نظام فکری آیت­الله خامنه­ای در گستره فرهنگ،دانشگاه شهید باهنر کرمان.
مجلسی، محمدباقر.(1404)، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
محمدی­راد،حمید؛ سازجینی،مرتضی ؛ غفاری،رقیه. (1394)،تجلی اخلاق فردی در سوره قصص،دوفصلنامه تفسیرپژوهی،سال دوم،شماره چهارم،صص172-197.
محمدی­گیلانی،محمد.(1374)،درسهای اخلاق اسلامی،چاپ اول،چاپ مؤسسه الهادی،قم:نشر سایه.
محمودی،جواد ؛خرم آبادی،یدالله.( 1393)، تربیت فرهنگی با رویکرد اسلامی و علوی، اولین کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی،قم: مرکز راهبری مهندسی فرهنگی شورای فرهنگ عمومی استان بوشهر،
مصباح­یزدی،محمدتقی.(1394)،اخلاق در قرآن،جلددوم،چاپ هشتم،قم:انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
مطهری،مرتضی.(1381)،مجموعه آثار،جلد سوم،قم:صدرا.   
مکارم شیرازی،ناصر.(1390)،پیام امام،جلدهای2، 3، 4، 5، 8، 9 و 10،چاپ ششم،تهران: دارالکتب الاسلامیه.
نجفی،حسن؛ وفایی،رضا؛جعفری­هرندی،رضا.(1394)،بازیابی اصول تربیت فرهنگی از آموزه­های اسلامی،نشریه معرفت،سال بیست و چهارم،شماره209،صص 13-28.
واثقی،قاسم.(1374)،درسهایی­از­ اخلاق مدیریت،چاپ سوم،تهران:مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
Cunningham W&Cunningham M(2003).Environmental Science, a global concern. 7th edition. New York:McGraw- Hill.
Keller  D. R (2010).Environmental ethics: the big questions. Chichester: Wiiley Press .
Kristijansson,K.(2015).Aristotelian character Education.London:Routledge.
Romanowski,M.H.(2002).Is school prayer the answer?Journal of Educational Forum. 66(2).Pp154-161.